سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال

عنصر اصلی تجارت موفق سه قانون است: ۱- جلوی ضرر را بگیر ۲- جلوی ضرر را بگیر ۳- جلوی ضرر را بگیر. اگر میخواهید در دنیای معاملهگری دوام بیاورید، این قوانین را آویزه گوش خود کنید.
شش اشتباه رایج در تحلیل تکنیکال که نباید مرتکب شد!
تحلیل تکنیکال یکی از مرسومترین روشهای تحلیل و بخشی جداییناپذیر از پیشبینی بازارهای مالی است و زندگی مالی سرمایهگذاران بسیاری را دگرگون کرده است. با وجود اینکه یادگیری تحلیل تکنیکال به هیچ عنوان کار دشواری نیست و اغلب افراد به سرعت با این تحلیل آشنا شده و از آن استفاده میکنند اما درک جامع و هنر استفاده صحیح از تحلیل تکنیکال به هیچ عنوان کار هر کسی نیست. در ادامه میتوانید با رایجترین اشتباهاتی که افراد در استفاده از تحلیل تکنیکال مرتکب میشوند آشنا شده و از آنها دوری کنید.
سرفصلهای این آموزش
خطای اول؛ عدم جلوگیری از ضرر و زیان
همه ما ضربالمثل “جلوی ضرر را از هر جا که بگیری، منفعت است” را شنیدهایم و معنای آن را درک کردهایم. اما زمانی که بحث بازارهای مالی در میان است عمل کردن به “جلوی ضرر را گرفتن” کمی دشوار میشود. محاسبه صحیح حد ضرر و یا به طور کلی استفاده از حد ضرر یا Stop Loss تأثیر بسیار زیادی در کاهش ضرر معاملهگران خواهد داشت و این مسئله بسیار مهمی است که اغلب ایرانیان از آن چشمپوشی می کنند.
شاید پس از ورود به بازارهای مالی افراد زیادی فراموش کنند که نخستین هدف در معامله کسب سود نیست. بلکه از دست ندادن دارایی اولیهای است که میخواهید از آن سود ببرید. این موضوع آنقدر مهم است که نقلقولی معروف از ادوارد سیکوتا “Ed Seykota” بارها در میان تریدرها یادآوری میشود:
عنصر اصلی تجارت موفق سه قانون است: ۱- جلوی ضرر را بگیر ۲- جلوی ضرر را بگیر ۳- جلوی ضرر را بگیر. اگر میخواهید در دنیای معاملهگری دوام بیاورید، این قوانین را آویزه گوش خود کنید.
خطای دوم؛ بیش فعالی در بازار یا Overtrading
شاید به عنوان یک تریدر فکر کنید که هر چه بیشتر تحلیل کنید و سیگنالهای بیشتری برای ورود و خروج پیدا کنید و در ادامه تعداد معاملات خود را افزایش دهید، سود بیشتری خواهید برد ولی فراموش کنید که افراط در هر جایی اشتباه است. حتی اینجا!
واقعیت این است که در برخی مواقع بهترین کار، هیچ کاری نکردن است. دانستن این مسئله علاوه بر زندگی در بازارهای مالی و ارزهای دیجیتال نیز کاربرد دارد.
علاوه بر این تعداد معاملات و تحلیلهای بیشتر، تمرکز و آرامش را از معاملهگر میرباید و درصد تصمیمات اشتباه را به صورت معنیداری افزایش میدهد.
شاید باورکردنی نباشد ولی بسیاری از معاملهگران موفق شاید در سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال سال تنها بهاندازه انگشتان یک دست وارد معامله شوند ولی همچنان به نتیجه دلخواه برسند. فراموش نکنید که معاملهگران موافق صبورند و همیشه تلاش میکنند تا ذهنشان را از مشغولیتهای روزمره رها کرده و خارج از فشار بازار برای دست زدن به هر اقدامی، تصمیم میگیرند. حتی اگر این تصمیم دست روی دست گذاشتن باشد.
خطای سوم؛ معاملات انتقامی
شاید ایده معاملات انتقامی خیلی به نظر بچگانه برسد ولی بد نیست بدانید که اغلب فعالین حوزه ترید دست به این کار زدهاند. این اشتباه و نتیجهگیری نادرست حاصل از مجموعه تصمیمات اشتباهی است که در شرایط روحی غیرطبیعی برای معاملهگران رخ میدهد.
ممکن است پیشبینیهای شما برای یک دوره به خوبی جواب بدهد، پس شما به آنها اعتماد میکنید. حالا اگر همان پیشبینیها ناگهان دیگر جواب ندهند چه؟ غافلگیری ناشی از اعتماد بیش از حد معاملهگران به پیشبینیهای خود عامل اصلی این اشتباه است.
باید پذیرفت که بازار همیشه بر اساس تحلیلهای شما پیش نمیرود و گاهی ممکن است کنترل اوضاع از دست افراد خارج شود. بر اساس تجربه بسیاری، زمانی که بازار روی بدش را به معاملهگر نشان دهد، زنجیرهای از اتفاقات ناخوشایند به دنبال یکدیگر رخ خواهند داد تا تحلیلها یکی پس از دیگری مردود شوند.
در این شرایط تصمیمگیری برای معاملهگر دشوارتر و پرهزینهتر خواهد بود و در اینجاست که خطای معاملهگر یعنی معاملات انتقامی، رخ میدهد. او برای جبران ضررها این بار به نحوی احساسی وارد معاملات جدید شده تا خسارتهای قبلی را در کوتاهترین زمان ممکنه جبران کند و نتیجه این هم از ابتدا مشخص است. اشتباهات و ضررهای بیشتر!
برای جلوگیری از این اشتباه تنها کافی است که به خاطر آورید پشت هر معامله خوب و سودآور، ساعتها برنامهریزی، بررسی و استدلالهای منطقی وجود داشته است و شما هیچ چیزی را بدون زحمت به دست نیاوردید و از طرفی دیگر فراموش نکنید که روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند.
خطای چهارم؛ مقاومت در برابر تغییر تصورات قبلی
معمولاً معاملهگران، به صورت سلیقهای با برخی بازارها یا حتی برخی ارزهای دیجیتال برخورد میکنند اما موضوع به اینجا ختم نمیشود. آنها ممکن است حتی در برابر متدها و شاخصها این سلیقه را به خرج دهند و ترجیح دهند که حتی در یک بازار جدید از آموزههای گذشته و متدهایی که در بازار قبلی نتیجه داده است، استفاده کنند. به همین خاطر در برابر یادگیری و امتحان سایر متدها مقاومت می کنند.
واقعیت این است که همیشه یک استراتژی یا متد خاص در بازارهای مالی متفاوت جواب نمیدهد. اینکه چون در گذشته با کمک چند شاخص محدود و یا یک متد خاص سود کردهاید دلیل کافی برای نتیجهبخش بودن آنها در تمامی بازارها نیست. به همین خاطر بسیاری از افراد که در مواجهه با بازار ارزهای دیجیتال مشابه سایر بازارها عمل می کنند، به سرعت با شکست مواجه میشوند.
خطای پنجم؛ نتیجه تحلیل تکنیکال حتمی است!
فراموش نکنید که تحلیل تکنیکال چیزی بیشتر از یک پیشبینی نیست و لزوماً همیشه جواب نمیدهد. بازار متأثر از اتفاقات و رویدادهای متعدد روزانه است و مدام ممکن است تغییر جهت داده و از مسیر پیشبینیشده منحرف شود و تحلیل تکنیکال در این شرایط نمیتواند حرف چندانی برای گفتن داشته باشد.
یک معاملهگر کار بلد همیشه اخبار و اطلاعات صحیح را دنبال میکند و مهمترین وقایع مؤثر بر بازار را دنبال میکند و در کنار تحلیل تکنیکال برنامهای از پیش تعیین شده برای مدیریت ریسک سبد خود در نظر دارد و بر اساس همین، عاقلانهترین تصمیمی را که شاید برخلاف نتیجه تحلیل تکنیکال باشد، میگیرد.
خطای ششم؛ اتکا به تحلیلهای دیگران
یکی دیگر از بخشهای روانی تحلیل تکنیکال ثبات در تصمیمگیریها و اعتمادبهنفس است. بسیاری از معاملهگران پس از به دست آوردن نتیجه روزانه تحلیل به سراغ نظرات و آرای دیگران میرود. این بهخودیخود خیلی طبیعی و خالی از مشکل است. مشکل زمانی به وجود میآید که شما به عنوان یک معاملهگر تحلیل دیگری را نسبت به تحلیل خود در اولویت قرار دهید و اعتمادبهنفس کافی برای عمل به دست آورد خودتان را نداشته باشید.
تحلیل تکنیکال یک هنر است. به همین خاطر لزوماً برای همه تحلیلگران یکسان نخواهد بود. نتیجه تحلیل تکنیکال موفقترین تریدرها نیز ممکن است با یکدیگر در تعارض باشد. باید پذیرفت که هر شخص از دید خود به تحلیل مشغول میشود و روحیات تحلیلگر بر نتایج به نحوی عجیب تأثیر مستقیم دارد. افراد سردرگم و بی اعتمادبهنفس مدام در تحلیلهای دیگران غرق شده و اغلب بدترین تصمیمها را برای سرمایه خود میگیرند. پس فراموش نکنید که به تحلیل خود اعتماد داشته باشید مگر اینکه خلافش اثبات شود و نظر هیچکسی حتی موفقترین افراد بر نظر شما مقدم نیست.
سخن پایانی
همانطور که گفتیم تحلیل تکنیکال هنری است که اگر به درستی آموخته شده باشد و مورد استفاده قرار بگیرد میتواند زندگی مالی هر معاملهگری را دگرگون کند. به دست آوردن مهارت در این علم به هیچ عنوان امری یک شبه نیست و به تلاش شبانهروزی، مطالعه مداوم و اشتیاق بیپایان برای یادگیری موضوعات جدید نیاز دارد.
فراموش نکنید که معاملهگری هم درست مانند هر حرفه دیگر به ویژگیهای شخصی متعددی نیاز دارد و مناسب افرادی است که همیشه برای شرایط پیشبینینشده برنامه دارند و در شرایط حساس و پرفشار تسلیم و غافلگیر نمیشوند. افرادی که میتوانند احساسات خود را کنترل کرده و از تصمیمهای احساسی در این بازار دوری کنند و علاوه بر همه اینها همیشه به دنبال یادگیری و بهبود دانش خود در این زمینه هستند و تلاش میکنند تا از اشتباهات رایج ترید دیگران درس گرفته و حتی اگر قرار است اشتباه کنند، اشتباهات جدیدی را مرتکب شوند!
معرفی قوی ترین الگوهای قیمتی در تحلیل های تکنیکال
روش های مختلفی برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی با استفاده از تحلیل های تکنیکال وجود دارد. برخی از معامله گران از شاخص ها و نوسان سنج ها استفاده می کنند. برخی دیگر تجزیه و تحلیل های خود را صرفا بر اساس روند و فعالیت قیمت انجام می دهند.
نمودارهای شمعی نمای کلی از قیمت را با گذشت زمان نشان می دهند. با مطالعه عملکرد قیمت در گذشته، الگوهای تکراری ممکن است دوباره رخ دهد. الگوهای نمودارهای شمعی می تواند موارد مهم و مفیدی را در مورد دارایی مورد نظر به شما نشان دهد. بسیاری از معامله گران از این الگوها در بازارهای مهمی مثل فارکس، سهام و ارزهای رمزنگاری استفاده می کنند.
برخی از متداول ترین این الگوها در مجموع به عنوان الگوهای کلاسیک شناخته می شوند. این الگوها جزو شناخته شده ترین و پرکاربردترین الگوها هستند و معامله گران آنها را جزو شاخص های معاملاتی معتبر می دانند. از آنجا که این الگوهای فنی بر اساس فرمول علمی یا قانون معاملاتی خاصی نیستند، اثر بخشی آنها بستگی به تعداد کاربرانی دارد که در بازار از آنها استفاده می کنند.
پرچم ها
پرچم، منطقه اصلاحی است که خلاف جهت روند بلند مدت است و پس از یک حرکت شدید قیمتی قوی رخ می دهد. شکل این الگوها مانند قرار داشتن یک پرچم در میل پرچم است. میله جایی است که حرکت اصلی انجام شده تا به پرچم ضربه بزند(حرکت ضربه) و پرچم منطقه اصلاح قیمتی است. این الگوها از نوع الگوهای ادامه دهنده روند هستند.
از الگوهای پرچم برای شناسایی پتانسیل ادامه روند استفاده می شود. حجم همراه الگو نیز مهم است. در حالت ایده آل حرکت ضربه باید در حجم بالا رخ دهد و مرحله اصلاحی(پرچم) باید حجم کمتری داشته باشد.
پرچم صعودی(bull flag)
پرچم صعودی، همانطور که از نام آن پیداست، در روندهای صعودی رخ می دهد. به دنبال یک حرکت تند صعودی به سمت بالا و پس از کمی اصلاح، این روند صعودی ادامه می یابد.
پرچم نزولی(bear flag)
پرچم نزولی نیز در روندهای نزولی مشاهده می شود و به دنبال یک روند نزولی قوی و پس از اصلاح موقت، حرکت نزولی ادامه پیدا می کند.
الگوی سه گوش(Pennants)
این الگوها اساسا نوعی الگوی پرچم هستند و به آنها الگوی پرچم سه گوش نیز گفته می شود. در این الگو در منطقه اصلاحی، خطوط روند همگرا بوده و شبیه یک مثلث است. ساختار این الگو خنثی است و تفسیر آن بسیار بستگی به بستر الگو دارد(یعنی روند قبلی).
الگوهای مثلثی(Triangles)
الگوی مثلثی به شکلی است که خطوط روند قیمتی به شکل همگرا رسم می شوند و دامنه نوسانات کاهش می یابد. اگر چه در خود این الگو نوسانات کاهش یافته، اما نشان دهنده احتمال یک روند معکوس یا ادامه داشتن روند قبلی است.
مثلث صعودی(Ascending triangle)
مثلث صعودی زمانی شکل می گیرد که یک منطقه مقاومت افقی به وجود آید و روند افزایشی با تشکیل سطح کف افزایشی، ایجاد می شود. در واقع هر بار که قیمت در عبور از سطح مقاومت افقی شکست می خورد، افت قیمت کمتر خواهد بود و موج خرید هر بار سطح کف را افزایش می دهد. از آنجا که تنش در سطح مقاومت ایجاد شده، اگر قیمت در نهایت این سطح را بشکند، تمایل به افزایش قیمت سریع و با حجم بالا وجود خواهد داشت. به این ترتیب مثلث صعودی نشان دهنده وقوع یک روند افزایشی است.
مثلث نزولی(Descending triangle)
این الگو معکوس مثلث نزولی است. یعنی وقتی یک سطح حمایت افقی تشکیل شده و هر بار که قیمت موفق به عبور از این سطح نمی شود، در سطوح پایین تری اصلاح شود. مانند قبل، در صورت شکست این سطح حمایت، قیمت با قدرت و حجم بالا، کاهش خواهد یافت. بنابراین یک روند نزولی قوی را نشان می دهد.
مثلث متقارن(Symmetrical triangle)
این الگو زمانی تشکیل می شود که خطوط روند، سطوح مقاومت در حال کاهش و سطوح حمایت در حال افزایش را که تقریبا با یک شیب برابر با هم رخ می دهند را نشان دهد. مثلث متقارن نه یک الگوی صعودی را نشان می دهد، نه یک الگوی نزولی. در واقع تفسیر آن بستگی به بستر الگو دارد(یعنی روند قبلی). به خودی خود این الگو یک الگوی خنثی محسوب می شود و فقط یک دوره اصلاح را نشان می دهد.
الگوهای گُوِه ای(Wedges)
این الگوها مانند الگوهای مثلثی از تشکیل خطوط روند همگرا، شکل می گیرند و نشان دهنده کاهش نوسانات هستند. خطوط روند در این الگو نشان می دهند سطوح کف و سقف با سرعتی متفاوت افزایش یا کاهش می یابند.
این شکل ممکن است نشان دهنده احتمال قریب الوقوع بودن روند معکوس باشد، زیرا روند فعلی در حال تضعیف است. الگوی گوه ممکن است با کاهش حجم همراه باشد. همچنین نشان می دهد که روند ممکن است نیروی خود را از دست بدهد.
گُوِه افزایشی(Rising wedge)
گوه افزایشی یک الگوی معکوس نزولی است. این الگو نشان می دهد که پس از افزایش قیمت، روند صعودی ضعیف و ضعیف تر می شود و ممکن است خط روند سرانجام به شکل نزولی بشکند.
گوه نزولی(Falling wedge)
این الگو معکوس گوه صعودی است. این الگو نشان می دهد که علیرغم افت قیمت، فشار فروش در حال کاهش است و خطوط روند، کم شدن نوسانات را نشان می دهند. گوه نزولی اغلب به یک حرکت صعودی منجر می شود.
الگوی سقف و کف دو قلو(Double top and double bottom)
الگوهای سقف و کف دوقلو الگوهایی هستند که حرکت و روند بازار را به شکل حروف “M” یا “W” نشان می دهند. شایان ذکر است که حتی در صورتی که شکل روند قیمتی دقیقا به همین صورت نباشد، باز هم این الگوها معتبر هستند.
به طور معمول دو نقطه بالا یا پایین باید با حجم بیشتری نسبت به سایر نقاط الگو همراه باشند. به طور کلی این الگو، یک الگوی معکوس است(نشان دهنده معکوس شدن روند).
سقف دو قلو(Double top)
الگوی سقف دوقلو، الگوی نشان دهنده معکوس شدن روند به صورت نزولی است که در آن قیمت دو بار به بالاترین سطح می رسد که در تلاش دوم خود برای عبور از این سطح مقاومت شکست می خورد. در عین حال برگشت قیمت از این سطح مقاومت باید در حد متوسط باشد. این الگو زمانی تایید می شود که کاهش قیمت، بیشتر از پایین ترین قیمت بین دو سطح سقف باشد.
کف دو قلو(double bottom)
الگوی کف دوقلو یک الگوی نشان دهنده معکوس شدن روند به صعودی است. در این الگو قیمت دوبار به سطح پایین و کف می رسد و در نهایت دوباره به سمت بالا افزایش می یابد. مشابه الگوی سقف دوقلو، در الگوی کف دوقلو نیز بازگشت قیمت اول، باید در بین دو سطح کف قرار گیرد. این الگو نیز زمانی تایید می شود که افزایش قیمت بالاتر از سطح بالایی بین دو نقطه کف باشد.
الگوهای سر و شانه(Head and shoulders)
یک الگوی برگشتی محسوب می شود. الگوی سر و شانه نشان دهنده معکوس شدن روند به صورت نزولی است که از یک مبنا(خط گردن) و سه قله تشکیل شده است. دو قله جانبی باید در سطح قیمتی تقریبا یکسانی باشند. قله میانی باید بالاتر از دو قله دیگر باشد. این الگو پس از عبور قیمت و کاهش به زیر خط گردن(سطح حمایت) تایید می شود.
الگوی سر و شانه معکوس(Inverse head and shoulders)
همانطور که از نام آن پیداست، این الگو معکوس الگوی قبلی است. بنابراین نشان دهنده معکوس شدن روند و افزایشی شدن آن است. در این الگو، سر و شانه معکوس تشکیل می شود. قیمت کاهش یافته و به سطح حمایت می رسد و تقریبا در همان سطح حمایت نوسان دارد. این الگو نیز زمانی تایید می شود که روند، سطح مقاومت در خط گردن را شکسته و به بالاتر صعود کند.
نتیجه گیری
الگوهای کلاسیک از معروف ترین الگوهای مربوط به نمودارهای قیمتی در تحلیل های تکنیکال هستند. با این حال مانند هر روش تحلیل تکنیکال دیگری نباید به تنهایی استفاده شوند. آنچه در شرایط خاصی از بازار مناسب است ممکن است در شرایط دیگر کار نکند. بنابراین بهتر است همیشه به دنبال دریافت سیگنال تایید باشید. با این حال ریسک مدیریت شده ممکن است مناسب باشد.
تحلیل تکنیکال (Technical Analysis)
فعالیت در بازارهای مالی بدون اطلاع از نحوه انجام این کار بسیار خطرناک و پرریسک میباشد. سرمایهگذار باید از انتخاب خود کاملاً آگاه باشد. این آگاهی شامل بازار مدنظر، دارائی مدنظر در آن بازار، نقطه ورود، میزان ریسک و بازدهی معامله و در نهایت میزان سرمایه ورودی در معامله میباشد. به منظور کسب این آگاهی، روشهای متنوعی معرفی شده است که به تحلیل بازارهای مالی معروف هستند. از معروفترین روشهای تحلیل، میتوان تحلیل تکنیکال (Technical Analysis) و تحلیل بنیادی (Fundamental Analysis) را نام برد. در این مقاله به بررسی تحلیل تکنیکال خواهیم پرداخت.
تحلیل تکنیکال چیست؟
تحلیل تکنیکال، یک متد معاملاتی به منظور ارزیابی موارد قابل سرمایهگذاری و شناسائی فرصتها با بررسی روندهای آماری جمعآوریشده از فعالیتهای معاملاتی موجود در آن بازار، نظیر نوسانات قیمتی و حجم معاملات، میباشد.
برخلاف تحلیل بنیادی، سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال که در تلاش برای ارزیابی یک دارائی براساس نتایج آن کسب و کار نظیر فروش و درآمد میباشد، تحلیل تکنیکال بر مطالعه قیمت و حجم معاملات تمرکز میکند. ابزارهای تحلیل تکنیکال برای شناسائی نحوه تأثیرگذاری عرضه و تقاضا بر تغییرات قیمت، حجم و در ادامه نوسانات قیمتی استفاده میشوند.
معمولاً در تحلیل تکنیکال برای ایجاد سیگنالهای معاملاتی کوتاهمدت از ابزارهای نمودارخوانی مختلف استفاده میشود. ولی این روش تحلیل همچنین میتواند به ارزیابی سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال قدرت یا ضعف یک دارائی نسبت به کلیت بازار یا یکی از بخشهای آن کمک کند. این اطلاعات به تحلیلگران کمک میکند تا ارزیابیهای تخمینی خود را بهبود دهند.
تحلیل تکنیکال برای هر دارائی با پیشینه معاملاتی قابل استفاده میباشد. این دارائی میتواند شامل سهام شرکتها، قراردادهای آتی، کالاهای ارزشمند، قراردادهای با سود ثابت، ارزهای فیات و سایر دارائیها باشد. اگرچه در کشور ما، ایران، این روش تحلیلی بیشتر برای بررسی سهام بازار بورس اوراق بهادار مورد استفاده قرار میگیرد، مبانی این روش در هر بازار مالی قابل استفاده میباشد. در واقع، تحلیل تکنیکال در بازار کالاهای ارزشمند و بازار فارکس بسیار محبوب و معمولتر است. در این بازارها، معاملهگران بیشتر بر نوسانات قیمتی در کوتاهمدت متمرکز میشوند.
پیشینه و فرض اولیه
تحلیل تکنیکالی که امروزه مورد استفاده قرار میگیرد، اولین بار در اواخر قرن ۱۹ توسط چارلز داو (Charles Dow) در تئوری داو (Dow Theory) معرفی شد. محققان ارزشمندی همچون ویلیام همیلتون (William P. Hamilton)، رابرت رئا (Robert Rhea)، ادسون گولد (Edson Gould) و جان مگی (John Magee) با مشارکت در مبانی تئوری داو به شکلگیری پایههای آن کمک کردند. امروزه تحلیل تکنیکال پس از سالها تحقیق به دربرداشتن صدها الگو و سیگنال تکامل یافته است.
تحلیل تکنیکال بر این فرض که فعالیت معاملاتی پیشین و تغییرات قیمت در یک دارائی میتوانند مشخصههای باارزشی از نوسانات قیمتی در آینده دارائی باشند استوار است. این فرض، در کنار قوانین معاملاتی یا سرمایهگذاری، به استراتژیهای تحلیل تکنیکال شکل میدهد. معاملهگران خرد ممکن است تصمیمات معاملاتی خود را صرفاً برپایه نمودار قیمت یک دارائی و آمارهای مشابه اتخاذ کنند، ولی تحلیلگران با سرمایه کلان به ندرت تحقیقات خود را به تحلیل بنیادی یا تکنیکال تنها محدود میکنند.
مفهوم تحلیل تکنیکال
تقریباً نوسانات قیمتی در هر ابزار معاملاتی، نظیر بازار آتی و مشتقه، تحت تأثیر نیروی عرضه و تقاضا است. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا این حرکات قیمتی را پیشبینی کند. این ابزارها شامل سهام شرکتها، اوراق قرضه، قراردادهای آتی و جفتارزهای فیات میشود. در واقع، بعضی افراد تحلیل تکنیکال را به سادگی، مطالعه نیروی عرضه و تقاضای منعکس شده در حرکات قیمتی بازار میدانند. ولی بعضی از تحلیلگران به غیر از قیمت، پارامترهای دیگری نظیر حجم معاملاتی یا شاخصهای بهره دارائی را نیز مدنظر میگیرند.
در این روش تحلیلی، صدها الگو و سیگنال توسط محققان به منظور پشتیبانی از معامله با تحلیل تکنیکال توسعه یافته است. تحلیلگران تکنیکال همچنین سیستمهای معاملاتی بسیاری برای کمک به پیشبینی و معامله در حرکات قیمتی ارائه دادهاند. بعضی از اندیکاتورها به طور کلی بر شناسائی روند فعلی بازار به همراه نواحی حمایت و مقاومت متمرکز هستند. در حالی که سایر اندیکاتورها بر مشخص نمودن قدرت روند و احتمال ادامهدار بودن آن متمرکز هستند. اندیکاتورها و الگوهای نمودارخوانی تکنیکال معمول شامل خطوط روند، کانالها، میانگینهای متحرک و اندیکاتورهای تکانه (Momentum) هستند.
به طور کلی، تحلیلگران تکنیکال دستهبندی کلی اندیکاتورها را به شکل زیر نگاه میکنند:
- روندهای قیمتی
- الگوهای قیمتی
- اندیکاتورهای حجم و تکانه (Momentum)
- اسیلاتورها
- میانگینهای متحرک
- سطوح حمایت و مقاومت
پیشفرضهای تحلیل تکنیکال
دو روش اصلی برای بررسی دارائیها و اتخاذ تصمیمهای سرمایهگذاری وجود دارد: تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال. تحلیل بنیادی شامل بررسی گزارشات مالی شرکتها به منظور مشخص نمودن ارزش واقعی کسب و کار میباشد. این در حالی است که تحلیل تکنیکال تصور دارد که قیمت یک دارائی در حال حاضر، بازتاب همه اطلاعات عمومی موجود است و به همین دلیل بر بررسی آماری حرکات قیمت متمرکز میشود. تحلیل تکنیکال در تلاش است تا وضعیت روانی بازار در پشت روندهای قیمتی را با مشاهده الگوها و روندها به جای بررسی پارامترهای بنیادی آن دارائی درک کند.
چارلز داو یک سری مقاله با موضوع تئوری تحلیل تکنیکال منتشر کرد. نوشتههای او شامل دو فرض پایه بود که باعث شکلگیری چهارچوب معاملات بر پایه تحلیل تکنیکال شد:
- بازارها با مقادیری که نشاندهنده فاکتورهای تأثیرگذار بر قیمت یک دارائی هستند کارآمد بوده
- حتی حرکات تصادفی قیمت در بازار هم نشان از حرکت در الگوهای قابل شناسائی و روندهائی دارند که در طول زمان تکرار میشوند.
سه فرض اصلی
امروزه، حوزه تحلیل تکنیکال بر کار داو بنا شده است. تحلیلگران حرفهای به طور معمول سه فرض کلی را در این متد قبول میکنند:
- همه چیز در بازار لحاظ شده است: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که همه چیز، از گزارشات بنیادی شرکت تا فاکتورهای پهناور بازار (سیاستهای بینالمللی تا جزئیات گزارشات مالی شرکتها) تا روانشناسی بازار در سهام قیمتگذاری شده است. این دیدگاه با نظریه بازار کارآمد (Efficient Market Hypothesis (EMH)) که نتیجهگیری یکسانی دارد، موافق است. تنها مورد باقی مانده بررسی حرکات قیمت میباشد که تحلیلگران تکنیکال محصول عرضه و تقاضای یک دارائی خاص در بازار میدانند.
- قیمت براساس یک روند حرکت میکند: تحلیلگران تکنیکال انتظار دارند که قیمتها، حتی در حرکات تصادفی بازار، روندی را فارغ از تایمفریم مورد استفاده برای بررسی نشان دهند. به زبان دیگر، احتمال اینکه قیمت یک دارائی در مسیر یک روند پیشروی کند بیشتر از حرکت نامنظم آن میباشد. اکثر استراتژیهای معاملاتی تکنیکال برپایه این فرض بنا شدند.
- تاریخ خود را تکرار میکند: تحلیلگران تکنیکال باور دارند که تاریخ خود را تکرار میکند. طبیعت تکرارپذیر حرکات قیمتی معمولاً ناشی از روانشناسی بازار است که برپایه احساساتی چون ترس یا هیجان بسیار قابل پیشبینی میباشد. تحلیل تکنیکال الگوهای قیمتی را برای بررسی این احساسات و حرکات حاصله از آن در بازار به منظور شناسائی روند مورد استفاده قرار میدهند. در حالی که بسیاری از مدلهای تحلیل تکنیکال برای بیش از ۱۰۰ سال مورد استفاده بوده است، همچنان باور بر مرتبط بودن آنهاست. زیرا آنها الگوهائی را در حرکات قیمت ارائه میدهند که معمولاً خود را تکرار میکنند.
تحلیل تکنیکال در برابر تحلیل بنیادی
تحلیل بنیادی و تحلیل تکنیکال، دو سیستم فکری برای بررسی بازارهای مالی، در دو طرف مخالف طیف قرار دارند. هر دو روش برای تحقیقات و پیشبینی روندهای آتی در قیمت دارائیهای مختلف استفاده میشوند و به مانند هر استراتژی و فلسفه سرمایهگذاری دیگری، هر دوی این روشها نقاط قوت و ضعف مختص به خود را دارند.
تحلیل بنیادی یک روش برای ارزیابی دارائیها از طریق اندازهگیری ارزش ذاتی دارائی میباشد. تحلیلگران بنیادی همهچیز از کلیت وضعیت اقتصادی و شرایط صنعت تا وضعیت اقتصادی و مدیریت شرکتها را مطالعه میکنند. سودآوریها، هزینهها، دارائیها و بدهیها همگی پارامترهای مهمی در تحلیل بنیادی هستند.
تحلیل تکنیکال با تحلیل بنیادی در این مورد تفاوت دارد که قیمت دارائی و حجم معاملاتی آن تنها ورودیهای تحلیل هستند. هسته مرکزی فرضیات در تحلیل تکنیکال این است که همه اطلاعات بنیادی شناخته شده در قیمت دارائی لحاظ شدهاند. در نتیجه، نیازی به توجه بیشتر به اطلاعات بنیادی نیست. تحلیلگران تکنیکال به دنبال ارزیابی ارزش ذاتی دارائی نیستند. به جای آن، از نمودار هر دارائی به منظور شناسائی الگوها و روندهائی که نشان دهنده رفتار آینده قیمت هستند، استفاده میکنند.
محدودیتهای تحلیل تکنیکال
بعضی از تحلیلگران و محققان آکادمیک باور دارند که نظریه بازار کارآمد یا EMH توضیح داده است که چرا نباید انتظار اطلاعات قابل معامله در پیشینه دادههای قیمت و حجم معاملات با استفاده از تحلیل تکنیکال را داشته باشیم. همچنین به علت مشابه، اطلاعات بنیادی کسب و کار نیز نمیتواند اطلاعات قابل معاملهای ارائه دهد. این نقطه نظرها تحت عنوان نقاط ضعف و قدرت EMH شناخته میشوند.
نقد دیگری که بر تحلیل تکنیکال میرود، این است که تاریخ دقیقاً خود را تکرار نمیکند. در نتیجه، اهمیت مطالعه الگوهای قیمتی شک برانگیز میشود و میتواند درنظر گرفته نشود. قیمتها با درنظر گرفتن حرکت تصادفی قابل مدلسازی بهتری هستند.
سومین نقد وارد بر تحلیل تکنیکال، این است که تنها در بعضی موارد جوابگو میباشد. ولی تنها به این دلیل که شامل یک پیشگوئی است که به خودی خود محقق میشود. برای مثال، بسیاری از معاملهگران تکنیکال یک سفارش حد ضرر در زیر میانگین متحرک ۲۰۰ روزه دارائی قرار میدهند. اگر تعداد زیادی از معاملهگران به این شکل عمل کنند و قیمت دارائی به این سطح برسد، تعداد زیادی از سفارشات فروش در این لحظه فعال میشود. این اتفاق منجر به ریزش بیش از پیش قیمت دارائی و تأیید پیشبینی معاملهگران میشود.
پس از ریزش قیمت، سایر معاملهگران نیز با کاهش قیمت اقدام به فروش دارائی خود میکنند که به قدرت روند نزولی میافزاید. این فشار فروش کوتاه مدت میتواند به خودی خود محقق شده در نظر گرفته شود. ولی این اتفاق تأثیر کمی بر قیمتی که دارائی پس از هفتهها و ماهها خواهد داشت، دارد. در کل، اگر تعداد کافی از افراد از سیگنال یکسان استفاده کنند، میتوانند منجر به ایجاد حرکت پیشبینی شده توسط سیگنال شوند. ولی در بلندمدت، این گروه از افراد قادر به کنترل قیمت نخواهند بود.
پاسخ به نقدهای وارده
جواب جان مورفی
در جواب به انتقادات مطرح شده، بزرگان تحلیل تکنیکال مثل جان مورفی (John J. Murphy) و رابرت پرکتر (Robert R. Prechter) در نوشتههای خود توضیحاتی مطرح کردند. در جواب به دو نقد اول، جان مورفی اذعان میکند که شناسائی رفتار آینده نمودار با استفاده از پیشینه قیمتی، نیازمند توانائی فرد در خواندن نمودار قیمتی پیش روی وی میباشد. همچنین در جواب به نقد آخر اعلام میکند که در صورتی که رفتار نمودارها کاملاً تصادفی و بیطرف بوده و الگوهای موجود تنها در ذهن تحلیلگر شکل میگیرد، به چه صورت امکان دارد که تعداد کافی از افراد همگی به یک شکل اقدام به معامله کنند؟ از طرفی، باید در نظر داشت که تحلیلگران حرفهای تکنیکال، سناریوهای مختلفی از حرکت قیمت در حین تحلیل در نظر میگیرند و به هیچ وجه انتظار ندارند که بازار صرفاً براساس تحلیل آنها پیش برود.
جان مورفی در نهایت همه خوانندگان کتاب خود را دعوت به بررسی نمودار قیمت هر دارائی قابل معامله میکند تا وجود روند قیمتی در همه آنها را به مخاطب خود نشان دهد و در نتیجه عنوان کند که تحلیلگر تکنیکال همیشه همراه با روند حرکت میکند. در نتیجه، تا زمانی که روند وجود داشته باشد، تحلیل تکنیکال جوابگو خواهد بود.
جواب رابرت پرکتر
رابرت پرکتر در کتاب خود، مبانی امواج الیوت، گامی فراتر گذاشت و عنوان میکند که افراد آماتور، در هر سطحی از موفقیت، همیشه در پارهای از مواقع دچار سردرگمی نسبت به بازار میشوند و در پارهای از مواقع، بعد از ناتوانی شخصی در شناسائی مسیر بازار، پیشبینی آینده بازار را غیرممکن میدانند. افراد آکادمیک، اشخاص باهوشی هستند که برای توضیح ناتوانی خود برای پیشبینی بازار از دیدگاه EMH و نظریه ورود تصادفی استفاده میکنند.
وی همچنین اذعان میکند که تئوری امواج الیوت با الگوهای موجود در تایمفریمهای مختلف، از ساعتی تا سالیانه، از هر زاویه EMH و نظریه ورود تصادفی را به چالش میکشد. الگوهای موجود از زمانی که الیوت نزدیک به ۸۰ سال پیش در کتاب خود، مبانی موج، آنها را نشان داد تاکنون با بازار مطابقت داشتهاند که این کاملاً خلاف نقد سوم میباشد.
هر دو نفر در ادامه با اشاره به تعداد بالای افرادی که به انواع مختلف تکنیکال اقدام به سود کرده بودند، احتمال وقوع این مورد را در صورت تصادفی بودن مطلق بازار صفر دانسته و به همین دلیل مجدداً این نظریه را زیر سوال بردند.
در این رابطه، پرکتر اعلام میکند که یک معاملهگر بسیار کوتاهمدت که در یک هفته دهها تصمیم معاملاتی میگیرد و کسب درآمد میکند. در صورت تصادفی بودن بازار، با توجه به محاسبات ریاضیدان، دیوید برگامینی (David Bergamini)، قادر به فتح احتمالی بسیار کمتر از حالتی است که یک سکه را ۵۰ بار پشت سر هم بیندازیم و هر دفعه “شیر” بیاید (یک دوم به توان ۵۰). برای درک این احتمال برگامینی توضیح میدهد که برای این حالت یک میلیون نفر به ازای ۴۰ ساعت در هفته، هر دقیقه ۱۰ بار سکه را میاندازند و با این حال بعد از ۹ قرن فقط یک بار این اتفاق میافتد.
جمعبندی
تعریف تحلیل تکنیکال، به همراه مقایسه آن با تحلیل بنیادی، نقدهای وارد به آن و همچنین پاسخ بزرگان بازار به این نقدها در این مقاله ارائه شد. اگرچه هر فرد براساس تیپ شخصیتی خود میبایست روش تحلیلی-معاملاتی مناسب خود را انتخاب کند، ولی میتوان گفت که تحلیل تکنیکال به تنهائی قادر به برطرف کردن نیازهای تحلیلی-معاملاتی همه افراد خواهد بود.
منابع
Murphy, John J. Technical Analysis of the Financial Markets: A Comprehensive Guide to Trading Methods and Applications. United Kingdom: New York Institute of Finance, 1999.
Prechter, Robert Rougelot., Frost, Alfred John. ELLIOTT WAVE PRINCIPLE – KEY T. United States: PROBUS PUBLISHING Company, 2005.
تحلیل تکنیکال چیست؟
قبل از ورود به بازار بورس و سرمایه گذاری در این بازار آموزش برخی اطلاعات مورد استفاده در این بازار ضروری است؛ تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال از این دسته اطلاعات هستند.
شما میتوانید با داشتن اطلاعات کافی در مورد بازارهای سرمایه گذاری و سهام عرضه شده در بازار سرمایه، از ایجاد ضرر برای سرمایه خود جلوگیری کنید. تحلیل های بنیادی و تحلیل های تکنیکال بیشترین روش های تحلیل مورد استفاده افراد حاضر در بازار سرمایه است.
داشتن اطلاعات کافی، پیگیری اخبار مرتبط و همچنین استفاده از تحلیل های مورد نیاز برای برسی وضعیت بازار، ریسک های موجود در بازار سرمایه را کاهش میدهد.ضمن اینکه ما در مقاله ای به صورت تخصصی و جداگانه به آموزش بورس از صفر پرداخته ایم.
تاریخچه تحلیل تکنیکال
بنیانگذار تحلیل تکنیکال «چارلز داو» موسس «وال استریت ژورنال» و بنیانگذار «داو جونز» است. نظریات وی در 255 سرمقاله برای «وال استریت ژورنال» نوشته شده است. نظریه «داو» دارای 6 اصل اساسی بود که پس از مرگ وی به صورت امروزی اصلاح شد.
اصل اساسی نظریه «داو» این بوده است که همه چیز در میانگین شاخص ها لحاظ میشود. تنها انتقاد وارده بر نظریه «داو» این است که 20 تا 25 درصد از تحرکات بازار به خاطر خاصیت میانگین ریاضی قابل پیش بینی نیست.
تعریف تحلیل تکنیکال
تحلیل تکنیکال یا Technical Analysis شیوهای است که در آن با مطالعه وضعیت گذشته بازار، قیمتها و آینده بازار را پیشبینی میکنند. با استفاده از تحلیل تکنیکال میتوان با تغییر نوسانات و قیمت های گذشته قیمت ها و نوسانات آینده را پیشبینی کرد.
فلسفه تحلیل تکنیکال این است که همه چیز در قیمت لحاظ شود یعنی تغییرات سیاسی و اقتصادی به دلیل این که قیمت، تابعی از عرضه و تقاضا است در نتیجه عرضه بیش از تقاضا موجب قیمت نزولی و تقاضای بیش از عرضه موجب قیمت صعودی میشود.
فلسفه دیگر تحلیل تکنیکال این است که قیمت ها بر اساس روند خاصی حرکت میکنند در نتیجه با ترسیم نمودار میتوان این روند را پیشبینی نمود.
آیا با استفاده از داده های آماری گذشته میتوان آینده را پیش گویی کرد؟
جواب این سوال بله است، زیرا در روش های پیشبینی وضعیت آب و هوا تا تحلیل های بنیادی از اطلاعات گذشته استفاده میشود. همچنین تمام علم احتمالات بر اساس پیشبینی بنا شده است. دلیل این امر این است که بیشتر اعمال آدمی بر اساس رفتار قبلی او در همان شرایط قابل پیشبینی است.
در نتیجه نمودار قیمت، تحلیلی از افکار عمومی است. بر اساس اصول روانشناسی عمومی، افکار عمومی قابل پیش بینی است. با توجه به این که رفتار بازار شامل سه اصل اولیه قیمت، زمان و حجم است پس تاریخ تکرار خواهد شد و آینده چیزی نیست جز تکرار گذشته.
تفاوت تحلیل تکنیکال و فاندامنتال چیست؟
- تحلیلگران تکنیکال معتقد هستند تنها چیزی که لازم است بدانند قیمت است و به دلایل تغییر قیمت کاری ندارند در حالی که تحلیلگران فاندامنتال باید از تغییرات قیمت و دلایل این تغییرات اطلاعات داشته باشند.
- برای تحلیل تکنیکال در مرحله دوم تاثیر عوامل فاندامنتال روی چارت بررسی میشود. همیشه در مرحله دوم عوامل فاندامنتال روی قیمت لحاظ میشود در نتیجه برای تحلیلگران تکنیکال عوامل فاندامنتال در درجه دوم قرار دارد.
- تحلیلگران تکنیکال به راحتی میتوانند هر بازاری که تمایل دارند مورد بررسی قرار دهند؛ در حالی که تحلیلگران فاندامنتال به دلیل بررسی زیاد همه جنبه ها و صورت های مالی زیاد از جایی که هستند دور نمیشوند.
برخی از اصطلاحات رایج در تحلیل تکنیکال عبارت اند از:
- خطوط حمایت و مقاومت
- خطوط روند نزولی و خطوط روند صعودی
- ایندکاتور
- انواع نمودارها
خطوط حمایت و مقاومت
خط مقاومت خطی است در برابر افزایش قیمت که از خود مقاومت نشان میدهد و شکستن این خط نشاندهند افزایش قیمت بیشتر است. خط حمایت خطی است که جهت جلوگیری از کاهش بیشتر قیمت از خود مقاومت نشان میدهد و شکستن خطوط حمایت به معنای کاهش قیمت بیشتر است.
در نتیجه پس از شکستن خطوط مقاومت، این خطوط تبدیل به خطوط حمایت میشوند و همچنین پس از شکستن خطوط حمایت، این خطوط تبدیل به خطوط مقاومت میشوند.
خطوط روند صعودی
خط روند صعودی خطی است که انتهای موج های نزولی را به یکدیگر متصل میکند. خطوط روند صعودی با دو نقطه ترسیم شده و با سه نقطه تایید میشوند. شکسته شدن این خطوط در اغلب موارد نویددهنده بهترین و سریعترین برگشت ها است.
خطوط روند نزولی
این خطوط دارای دو ویژگی اصلی هستند. اول این که معیار اعتبار روند خطوط نزولی به طولانی بودن زمان و تعداد دفعاتی است که خطوط صحت خود را حفظ کرده و در برخورد با قیمت ایستادگی کردهاند.
اندیکاتور
اندیکاتورها توابع ریاضی هستند که بر اساس فرمول های خاص در جهت تحلیل بازار به وسیله ابزارهای گرافیکی کاربرد دارند. داده های ورودی اندیکاتور بر اساس بازه های قبلی تغییرات قیمت وارد میشود. در هر بازه زمانی چهار قیمت آغاز، پایان، سقف و کف مورد استفاده قرار میگیرند.
اندیکاتورها دارای سه استفاده کلی هستند:
- استفاده از اندیکاتورها جهت تعیین هشدارهای مناسب تغییر روند و تغییر جهت قیمت
- یکی دیگر از استفاده اندیکاتورها پیشبینی قیمت مناسب ورود به بازار است.
- مهمترین استفاده اندیکاتورها تایید یا تشخیص روند درست جهت است.
همچنین اندیکاتورها دارای انواع متنوعی هستند که به 4 دسته کلی تقسیم میشوند:
- Trend: ابزارهایی جهت شناسایی روند
- Oscillators: ابزارهایی جهت تشخیص روند جاری و محدوده پیشخرید و پیشفروش هستند.
- Volumes: این ابزار برای تشخیص حجم معاملات و استفاده از برآیند تعداد پوینت های نوسان است.
- Bill Williams: ابزاری که برای تشخیص جابهجایی سطوح قیمتی مورد استفاده قرار میگیرد.
انواع نمودار
- نمودار خطی (Line Chart)
از به همپیوستن قیمت یک سهم در زمان بسته شدن در روزهای متوالی ایجاد میشود. نقطه ضعف این نوع نمودار این است که جزئیات کمتری از بازار را نمایش میدهد. برای مثال کمترین و بیشترین قیمت را نشان میدهد.
- نمودار میله ای (Bar Chart)
این سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال نمودار نشاندهند چهار قیمت از یک سهم است:
- قیمت زمان باز شدن (Open)
- قیمت پایین(Low)
- قیمت بالا (High)
- قیمت زمان بسته شدن (Close)
- نمودار شمع (Candel stick)
این نمودار نشاندهنده چهار قیمت Low، High، Open، Close به صورت گرافیکی است.
جمع بندی:
تمام تلاش این مقاله ایجاد اطلاعاتی جامع و کامل در رابطه با تحلیل های تکنیکال بوده است. حتما سعی کنید قبل از ورود به بازارهای بورس ابتدا این مفاهیم را یاد بگیرید تا بتوانید در زمان مناسب وارد این بازارهای سرمایه شوید و درآمد پرسودی داشته باشید. با استفاده از تحلیلهای تکنیکال و علم بررسی و پیشبینی بازار حتما میتوانید در این بازارهای سرمایه سود کسب کنید.
کدام تحلیل بهتر است؟ تحلیل تکنیکال یا فاندامنتال یا سنتیمنتال؟
در سفر طول و دراز خود به عنوان یک معامله گر علاقمند فارکس، خواهید دید که هر نوع تحلیل طرفداران دو آتشه خود را دارد.
تحلیل تکنیکال (TA) شامل کنار هم چیدن نمودارها برای شناسایی الگوها یا روندها است، و تحلیل بنیادی (FA) شامل کنار هم چیدن گزارشها و دادههای اقتصادی و عناوین خبری است.
معامله گران دو اتشه در اردوگاه تحلیل تکنیکال فریاد میزنند، “تحلیل بنیادی مهم نیست! از قبل در قیمت لحاظ شده است و میتوانید آن را در نمودارها مشاهده کنید! ”
معامله گران دو آتشه در اردوگاه تحلیل بنیادی فریاد میکشند: «تحلیل تکنیکال فقط یک سری خطوط نقاشی و تخیلات است! ”
این در حالی است که افراد در اردوگاه تحلیل احساسات به تماشای این دو اردوگاه نشسته و سطح احساسات آنها از یکدیگر را نظاره میکنند! ولی بالاخره بهترین نوع تحلیل فارکس کدام است؟
سه تحلیل مختلف فاندامنتال و تکنیکال و سنتیمنتال مکمل هم هستند!
خوشبختانه انواع مختلف تحلیل بازار مکمل یکدیگر هستند.
حتی معامله گران تکنیکال دو آتشه هم ممکن است تحلیلهای بنیادی مفیدی را پیدا کنند که میتواند به تحلیل تکنیکال آنها کمک کند. و بالعکس.
در بازارهای واقعی، قیمتها دائماً در حال تغییر هستند و معمولاً روندها را ایجاد میکنند. این تغییرات قیمتی بر تحلیلهای بنیادی تأثیر میگذارد.
این بدان معناست که روندهای قیمتی بر تحلیلهای بنیادین تأثیر میگذارند همانگونه که تحلیلهای بنیادین بر قیمتها تأثیر گذارند.
و همانطور که در درسهای بعدی خواهید فهمید، شناسایی روندها بخش مهمی از تحلیل تکنیکال است.
گول افراط گرایان هر دسته از این تحلیلها را نخورید! هیچ کدام بهتر از دیگری نیست … همه آنها فقط زوایای مختلفی برای نگاه کردن بازار هستند.
در پایان، شما باید بر اساس همان تحلیلی که راحت هستید و برای شما سودآور است معامله کنید.
به طور خلاصه، تحلیل تکنیکال مطالعه حرکت قیمت ارز بر روی نمودارها است در حالی که تحلیل بنیادی نگاهی به چگونگی حال و روز اقتصاد کشورها دارد.
تحلیل احساسات بازار تعیین میکند که بازار از منظر چشم انداز بنیادی فعلی یا آینده نزولی است یا صعودی.
عوامل بنیادی احساسات را شکل میدهند و تحلیل تکنیکال به ما کمک میکند تا این احساسات را برای خود تجسم کرده و چارچوبی برای ایجاد سیستم معاملاتی خود به کار ببندیم.
هر سه نوع این تحلیلها توامان با هم کار میکنند تا شما بتوانید به ایدههای خوب معاملاتی فارکس دست پیدا کنید.
تمام حرکات و سوابق قیمتی و اقتصادی موجود هستند – کافیست کمی تفکر و تأمل کنید و این مهارتهای تحلیلی را به آزمایش بگذارید!
دوباره به مثال سهپایه فکر کنید!
بگذارید دوباره آن سه پایه را بیرون بیاوریم تا فقط بر اهمیت هر سه نوع این تحلیلها تأکید کنیم.
اگر یک پایه یا دو پایه از این سه پایه را از جا دراورید لرزان خواهد شد، درست است؟!
برای سه دلیل استفاده از تحلیل تکنیکال اینکه به یک معامله گر واقعی فارکس تبدیل شوید، باید بدانید که چگونه از این سه نوع تحلیل بازار به طور مؤثر استفاده کنید.
بگذارید مثالی بزنیم که چگونه تمرکز تنها روی یک نوع تحلیل میتواند تبدیل به یک فاجعه شود.
- فرض بگیرید که شما به نمودارهای خود نگاه میکنید و یک فرصت خوب معاملاتی شکار میکنید.
- فقط به پولی که از آسمان قرار است ببارد فکر میکنید و بنابراین هیجان زده میشوید.
- با خود می گویید، “اوه، من هرگز تا بحال فرصت معاملاتی کاملتر از این روی GBP / USD ندیدهام. من عاشق نمودارهایم هستم. هلو بپر تو گلو!”
- سپس با یک لبخند بزرگ بر لبان (از نوعی که همه دندانهایتان نمایان میشود) اقدام به خرید GBP / USD میکنید.
- شما از این پوزخند بزرگ خود یک سلفی هم میگیرید و در اینستاگرام میگذارید.
- سپس یک رقص شاد انجام میدهید و آن را هم در فیسبوک میگذارید.
- اما صبر کنید! ناگهان پوزیشن 100 پیپ در خلاف جهت شما حرکت میکند!
- متاسفاته انگلیس در این لحظه به اتحادیه اروپا گفت گور بابات و از آن خارج شد!
- از آنجا که شما فقط به نمودارها نگاه میکنید، نمیدانید که اصلاً اتحادیه اروپا چیست. بنابراین شما آن را در گوگل جستجو میکنید.
- شما میفهمید که اتحادیه اروپا یک اتحادیه اقتصادی و سیاسی با 28 کشور اروپایی است و تجارت آزاد را مجاز میداند، این بدان معناست که کالاها میتوانند بدون هیچ گونه چک یا هزینه اضافی بین کشورهای عضو انتقال داده شوند.
- پناه بر خدا! شما تازه فهمیدید که اگر انگلیس بخواهد چنین کاری را انجام دهد احتمالاً جریان جدی میشود. اقتصاد آنها ممکن است با خاک یکسان شود. بسیاری از افراد ممکن است شغل خود را از دست بدهند.
- ناگهان احساسات همه نسبت به بازار انگلیسترش میشود و همه در جهت مخالف معامله میکنند!
- لبخند چاق بزرگ شما چپه میشود و از دست نمودارهایتان عصبانی میشوید.
- کامپیوتر خود را پخش زمین میکنید و شروع به خرد کردن آن میکنید. (از آن یک عکس میگیرید و توییت میکنید).
- شما یک مشت پول از دست دادهاید و حال رایانه شما نیز به یک میلیارد ذره تبدیل شده است. (اما توییت شما اکنون یک میلیون لایک دارد.)
- و همه اینها به این دلیل است که شما تحلیل بنیادی و تحلیل احساسی را کاملاً نادیده گرفتید.
(توجه: این داستان واقعی نبوده است. چنین چیزی برای ما اتفاق نیفتاده است. هرگز این چنین ساده لوح نبودهایم. ما همیشه معامله گرانی باهوش هستیم … فقط خواستیم با کنایه بیش از حد، تصویری را در ذهن شما ایجاد کنیم 🙂)
خوب، کمی پیاز داغش زیاد شد، اما شما متوجه موضوع شدید.
یادتان هست که مادر بزرگ در کودکی به شما میگفت که افراط در هر چیزی خوب نیست؟
خوب، ممکن است آن زمان فکر کرده باشید که پرت و پلا میگوید اما در فارکس، هنگام تصمیم گیری برای استفاده از نوع تحلیل، دقیقاً چنین است.
فقط به یکی اعتماد نکن.
با این حال، باید یاد بگیرید که تعادل بین استفاده از همه آنها را حفظ کنید. فقط در این صورت واقعاً میتوانید از معاملات خود بیشترین سود را ببرید.
مرحله بعدی آموزش چیست؟
اکنون که آموزش سطح دبستان را تمام کردید و کمی از هر نوع تحلیل آموختید، وقت آن است که کمی عمیقتر رویم!
در درسهای بعدی وارد دبیرستان ما خواهید شد.
در دوره دبیرستان از تحلیل تکنیکال صحبت میشود.
شما در مورد حرکات قیمتی، همچون سطح حمایت و مقاومت، کندلهای شمع ژاپنی و اندیکاتور تکنیکال مانند میانگین متحرک و MACD چیزهای زیادی یاد خواهید گرفت.
شما اندیکاتورهای پیشرو و باتاخیر را آزمایش خواهید کرد و نحوه استفاده از آنها را در ایده های معاملاتی آتی کشف خواهید کرد.
هیجان انگیز به نظر می رسد، اینطور نیست؟
درسهای بعدتر را به مطالعه سایر ابزار تحلیل تکنیکال اختصاص داده ایم.
نگاهی خواهیم داشت به ابزارهای پیشرفتهتر فارکس مانند نقاط پیوت، واگراییها، هایکین آشی، نظریه امواج الیوت و الگوهای هارمونیک.
به نظر سرگرمکننده میرسند؟
شرط میبندم که میخواهید هر چه زودتر شروع کنید!
پس از دوره دبیرستان، باید وارد دانشگاه شوید!
دوره دانشگاه ما، پیچیدهتر خواهد بود، زیرا شما باید با تحلیل بنیادین و احساسی همزمان روبرو شده و آنها را مدیریت کنید.
با یک تیر دو نشان بزنید!
شما تیر هستید و تحلیل فاندامنتال و احساسات دو هدف چاق و چله.
دو دلیل که چرا ما تحلیل احساسی و بنیادین بازار را در کنار هم قرار دادهایم:
تا وقتی به دانشگاه میرسید، چنان درگیر مطالب فارکسی خواهید شد که یک درس کافی نخواهد بود.
تعیین مرز بین تحلیل بنیادی و تحلیل احساسی بازار کار سختی است، اما با پشتکار به آنجا خواهید رسید.
همانطور که قبلاً اشاره کردیم، عوامل بنیادی اساساً عامل شکل گیری احساسات بازار هستند.
امیدواریم ادامه مباحث این مدرسه فارکس باعث رشد سطح معامله گری شما شود. مطمئنیم اینطور خواهد شد.