صبر استراتژیک چیست

دوران صبر استراتژیک وبازی با زمان برای امتیاز گیری فرابرجامی به سررسیده است
سید حسین موسویان دیپلمات پیشین کشورمان در مقاله ای مشترک تصریح کرد: در صورت تعهد آمریکا و قدرتهای جهانی به برجام، ابتکار دبیرکل سازمان ملل برای تشکیل مجمع گفتگوهای منطقهای هشت کشور حوزه خلیج فارس در سطح وزرای خارجه در راستای تشکیل یک سیستم همکاری و امنیت جمعی درحوزه خلیج فارس، ضروری و موفق خواهد بود.
حسین موسویان استاد دانشگاه پرینستون آمریکا و یونس محمودیه فارغ التحصیل فوق لیسانس دانشگاه بارسلون اسپانیا در مقالهای مشترک در مجله آکادمی علوم روسیه به بررسی سیاست برجامی بایدن وچشم انداز صلح منطقه ای پرداختند.
در این مقاله آمده است:
تصور عمومی براین بود که با روی کار آمدن بایدن، آمریکا سریع به برجام بازخواهد گشت و تحریم های ایران به سرعت محو خواهند شد و یک بن بست شکنی دیپلماتیک در روابط آمریکا و صبر استراتژیک چیست ایران به وجود خواهد آمد. منتهی بعد از گذشت اندک زمانی، مشخص شد که سران تیم سیاست خارجی بایدن در ابتدای کار به دنبال بازگشت به برجام بودند اما بازگشتی متفاوت با سیاست فشار حداکثری ترامپ و سیاست تعاملی اوباما.
بایدن در مبارزات انتخابات ریاست جمهور آمریکا خروج ترامپ از برجام را سرزنش و اعلام کرد که قصد بازگشت به برجام را دارد که درحقیقت میراث اوباما بود. اما اظهارات سران سیاست خارجی بایدن در جلسات استماع صبر استراتژیک چیست کنگره نشان داد که آنها سیاستی متفاوت با اوباما را در سر دارند و میخواهند از تحریمهای ترامپی به عنوان ابزار فشار علیه ایران استفاده کنند به خیال اینکه به توافقاتی فراتر از برجام دست یابند. تاخیر ماههای اول دوران بایدن برای آغاز مذاکرات برجامی نیز ناشی از این توهم و اختلافات درونی تیم بایدن در مورد نحوه احیاء برجام بود که این تاخیر خسارات فراوانی را در برداشت.
نه تنها من بلکه بسیاری از کارشناسان برجامی سیاست خارجی آمریکا . دلائل و شواهد این سیاست توهمآمیز تیم بایدن در ابتدای کار را مستند کرده و به موقع هشدار هم دادیم که مسیر زیاده خواهی تیم بایدن نتیجه معکوس خواهد داشت. آنتونی بلینکن وزیر خارجه آمریکا در ابتدای کارش چندین بار بر قصد آمریکا بر توافقی "قویتر و طولانی مدتتر" از برجام تاکید کرد. او به صراحت به کنگره آمریکا گفت که ما برای بازگشت برجام، "یک راه طولانی" درپیش داریم. وندی شرمن هم در جلسه کنگره گفت شرایط ژئوپلتیک منطقه با سال 2015 که برجام را توافق کردیم، کاملا فرق کرده است لذا مسیر پیش روی ما در مورد بازگشت به برجام هم باید تغییر کند.
اینها دلیلی آشکار بر اثبات تفاوت سیاست برجامی بایدن با اوباما بود. در حقیقت ترامپ هم خواستار توافقی قوی تر و بهتر با ایران بود با این تفاوت که ضد برجام بود. تیم بایدن میخواست از تحریمهای ترامپ به عنوان ایزار فشاری جهت دستیابی به توافقی جدید استفاده کند. دلیل اصلی موفقیت سیاست تعامل اوباما درحل بحران هستهای ایران از طریق تعامل و دیپلماسی این بود که او توافق هستهای را به سایر موضوعات مثل حقوق بشر و تروریسم منوط نکرد.
ایران در پاسخ به سیاست جدید بایدن، مواضع سختی گرفت. ایران در دوران روحانی اعلام کرد که مسئولیت شکست برجام با آمریکاست، توافقی مبتنی بر بازگشت تدریجی را نخواهیم پذیرفت، آمریکا باید اول همه تحریمها را بردارد و ایران نیز بعد از راستی آزمایی صحت رفع تحریمها، به تعهداتش بازخواهد گشت.
هنگامی که اسرائیل تهدید به حمله نظامی کرد، دولت روحانی غنی سازی سطح 5% را به 20% افزایش داد و اعلام کرد که افزایش غنی سازی تا سطح 60 % ادامه خواهد یافت ضمن اینکه سانتیریفیوژهای پیشرفته نسل ششم را وارد مدار غنی سازی خواهد کرد.
حرکت ایران به سمت غنی سازی 60%، پیامی به آمریکا و اسرائیل بود که در صورت ادامه روند فعلی زیاده خواهی، به غنی سازی 90% مبادرت خواهد کرد. ایران این اقدامات عملی را به خرج داد تا نشان دهد که تسلیم یک مذاکره فرسایشی و زیادهخواهی آمریکا نخواهد شد مگر اینکه آمریکا بدون شرط و پیش شرط به اجرای کامل برجام برگردد.
علاوه بر اقدامات قاطع در پایان دوران روحانی، مصوبه مجلس در محدودیت دسترسی آژانس به تاسیسات هسته ای و افزایش توان هسته ای ایران همراه با انتخابات ریاست جمهوری ایران و انتخاب رئیسی هم پیام بسیار جدی به آمریکا و غرب داد. حقیقت هم این بود که مردم ایران از سیاستهای آمریکا در نقض تعهدات برجامی و تخریب برجام، دلسرد شده بودند.
همزمان با این تحولات نیز رئیس جمهور آمریکا رابرت مالی را به عنوان مذاکره کننده هسته ای آمریکا انتخاب کرد. رابرت مالی تعلق کامل به سیاست اوباما داشت چون خودش نماینده کاخ سفید در مذاکرات بود. او نه تنها با سیاست ترامپ به شدت مخالف بود، بلکه سیاست های سران سیاست خارجی بایدن در مورد دستیابی به توافقی قویتر یا برجام پلاس را یک اشتباه محاسبانی میدانست و معتقد بود که بازگشت به برجام باید بدون شرط و پیش شرط باشد. انتخاب بایدن در واقع نشان از اصلاح توهمات اولیه دولت بایدن برای احیاء برجام بود.
با این وجود اظهارات متوهمانه و مشکوک رهبران سیاست خارجی بایدن در ماههای اولیه و تاخیر چند ماهه در شروع مذاکرات، موجب بدبینی ایران شد و خسارت بار بود.
دولت روحانی به برجام متعهد و پایبند بود و در مقابل کارشکنی های ترامپ و نتانیاهو و بن سلمان عربستان برای نابودی برجام؛ "صبر استراتژیک" را پیشه کرد تا برجام به طور کامل نابود نشود. با وجود همه این مسائل، اکنون دولت اصولگرای رئیسی قصد احیاء برجام را دارد و قدرت داخلی لازم را هم دارد. منتهی آمریکا باید بداند که دوران "صبر استراتژیک و بازی با زمان برای امتیاز گیری فرابرجامی" به سررسیده است. اگر آمریکا به طور درست و کامل به برجام برگردد، ایران هم به تعهدات کامل برجامی باز خواهد گشت.
بازگشت صحیح آمریکا به برجام راه را برای تعاملات و گفتگوهای منطقه بین ایران و عربستان و سایر کشورهای حوزه خلیج فارس در قالب قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل باز خواهد کرد. ایران آماده است با همسایگان خود وارد مشارکت و همکاری منطقه ای براساس نرمهای بین المللی احترام به حاکمیت ملی، عدم مداخله، نفی به کارگیری زور و احترام به تمامیت ارضی است. در صورت تعهد آمریکا و قدرتهای جهانی به برجام، ابتکار دبیرکل سازمان ملل برای تشکیل مجمع گفتگوهای منطقهای هشت کشور حوزه خلیج فارس در سطح وزرای خارجه برای تشکیل یک سیستم همکاری و امنیت جمعی درحوزه خلیج فارس، ضروری و موفق خواهد بود.
«صبر استراتژیک»یا «مقاومت فعال»
دکتر طهمورث غلامی پژوهشگر مسائل بینالملل به دنبال خروج آمریکا از برجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، این کشور سیاست خود را در مقابل ایران «سیاست فشار حداکثری» و اجتناب از برخورد نظامی تعریف کرده که مبتنی بر تحریم همهجانبه جمهوری اسلامی و تشدید مداوم آن است. دلایل آمریکا برای پیروی از این سیاست بهعنوان سیاست مطلوب در مقابل ایران عبارتند از:
• کمهزینه بودن سیاست فشار حداکثری در مقایسه با مواردی مانند گزینه نظامی؛
• تبعیت نسبی کشورها از تحریمهای اعمالی آمریکا علیه ایران در پرتو سیاست یاد شده به خاطر ترس از انتقام آمریکا؛
• تحقق وعده انتخاباتی رئیسجمهور مبنی بر عدمورود به جنگهای جدید در خاورمیانه؛
• ارجحیت آمادگی برای مقابله با روسیه و چین بر استفاده از گزینه نظامی علیه ایران.
به نظر میرسد سیاست مطلوب آمریکا تا پایان ریاستجمهوری ترامپ در 2020 تداوم « سیاست فشار حداکثری» باشد. زیرا ارزیابی دولت ترامپ این است که با اعمال سیاست فشار حداکثری صرفا باید منتظر بهرهبرداری از نتایج آن بود و ضرورتی برای پیگیری و اجرای سیاستهای دیگر وجود ندارد. آمریکا از سیاست فشار حداکثری دو هدف مهم را دنبال میکند؛ اول اینکه سیاستهای ایران در تمامی حوزههای هستهای، موشکی و منطقهای تغییر کند. دوم اینکه ایران میز مذاکره را بپذیرد و با آمریکا وارد گفتوگو حول 12 حوزه یا موضوعی شود که وزیر خارجه آمریکا تعیین کرده است. روشن است معیار ارزیابی سیاست فشار حداکثری آمریکا رسیدن به دو هدف فوق است که تاکنون موفقیتی کسب نکرده است. شاخصههای اقتصادی نشان میدهد که اقتصاد ایران از سیاست فشار حداکثری آمریکا آسیب دیده است اما واقعیت این است که سیاست یاد شده سبب نشده آمریکا به دو هدف اعلام شده برسد و چشماندازی هم وجود ندارد که در دولت آمریکا در ماههای پایانی ریاستجمهوری ترامپ به آن هدف برسد.
در واکنش به خروج آمریکا از برجام، ایران سیاست «صبر استراتژیک» را به مدت یک سال یعنی تا 18 اردیبهشت 1398 در پیش گرفت. طبق این سیاست ایران همچنان در برجام باقی میماند تا مزایای ناشی از برجام را از طریق دیگر اعضای توافق هستهای تامین کند. این سیاست عملا بدون نتیجه عملی و عینی چشمگیری در 18 اردیبهشت 1398 پایان یافت. زیرا از یکسو دیگر اعضای باقی مانده در برجام ناتوان از تامین مزایای ایران بودند و از سوی دیگر ایالاتمتحده در سالروز خروج خود از برجام با دفاع از اقدام خود، سیاست فشار علیه ایران را تشدید کرد. متاثر از این دو عامل بیرونی و نیز فشارهای داخلی، جمهوری اسلامی ایران سیاست «مقاومت فعال و پویا» را جایگزین سیاست «صبر استراتژیک» کرد. در واقع جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با «سیاست فشار حداکثری» آمریکا از 18 اردیبهشت 1398 تلاش کرده به مثابه یک کنشگر فعال به ایفای نقش بپردازد.
در این راستا، ایران در سالروز خروج آمریکا از برجام تصمیم گرفت برخی از تعهدات خود را در برجام کاهش دهد. به طور کلی ایران پنج گام کاهش تعهدات در پنج بازه زمانی متفاوت برداشت. جمهوری اسلامی ایران با انجام گامهای پنجگانه هستهای در پرتو سیاست «مقاومت فعال و پویا» امیدوار است که اروپا را به منظور تغییر سیاست منفعلانه و ایالاتمتحده را به منظور تغییر سیاست فشار حداکثری تحت فشار قرار دهد.
علاوه بر این در سال گذشته تحولاتی در تنگه دریای عمان، تنگه هرمز، خلیج فارس و عراق رخ داد که ارزیابی غرب این بود که ایران در کنار عقبنشینی از تعهدات هستهای خود به منظور تحت فشار قرار دادن اروپا و آمریکا، در حال استفاده از ظرفیت منطقهای خود است. در تحلیل، این نکته بسیار اهمیت دارد که برداشت از واقعیت (در اینجا برداشت مقامات غربی از تحولات حادث شده) از خود واقعیت مهمتر است، زیرا این برداشت است که در نهایت محاسبات و ذهنیتهای تصمیمگیران را شکل میدهد. بر این مبنا باید گفت برداشت و ارزیابی مقامات اروپایی و آمریکا این است که تحولات یاد شده بخشی از اقدامات جمهوری اسلامی ایران برای تحت فشار دادن غرب است.
هدف اصلی و نهایی ایران از سیاست «مقاومت فعال و پویا» این است که نه تنها سیاست فشار حداکثری آمریکا شکست بخورد، بلکه این کشور متوجه عواقب و هزینههای تصمیم خود در خروج از برجام شود. به طور کلی میتوان گفت اهداف جمهوری اسلامی ایران از اتخاذ سیاست مقاومت فعال و پویا موارد ذیل است:
• وادار کردن ایالاتمتحده آمریکا به توقف تشدید فشارها در یک سطح حداقلی و وادار کردن آن به عقبنشینی از فشارهای اعمالی در یک سطح حداکثری؛
• وادار کردن آمریکا برای بازگشت به برجام؛
• بالا بردن هزینههای سیاست فشار حداکثری آمریکا برای این کشور؛
• جلوگیری از همراهی کشورهای عرب حاشیه خلیجفارس با آمریکا؛
• وادار کردن کشورهای اروپایی برای تامین مزایای ایران از برجام؛
• متاثر کردن بازار جهانی انرژی باتوجه به تحریم کامل نفت صادراتی ایران توسط آمریکا.
همانگونه که سیاست فشار حداکثری آمریکا در پرتو تحقق یا عدمتحقق اهداف اعلامی مورد بررسی قرار گرفت، میتوان گفت مهمترین معیار بررسی موفقیت یا شکست سیاست مقاومت فعال و پویا رسیدن به اهداف فوق است. واقعیت این است که اگرچه سیاست ایران سبب برخی تحرکات در داخل اروپا مانند راهاندازی سازوکار اینستکس شده است. اما سبب تغییر یا تعدیل سیاست فشار حداکثری آمریکا نشده، بنابراین به هدف اصلی خود نرسیده است.
با توجه به اینکه انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در آبان سال جاری برگزار میشود وضعیت سیاستهای ایران و آمریکا در مقابل یکدیگر در چند ماه آینده مهم است. به نظر میرسد مهمترین ماموریت دولت آمریکا جلوگیری از لغو تحریم تسلیحاتی ایران در ماه اکتبر (مهرماه 1399) در یک سطح حداقلی و فروپاشی برجام در یک سطح حداکثری باشد. در مقابل ایران تلاش خواهد کرد با ایفای نقش فعال هزینههای خروج آمریکا از برجام را در سال انتخابات بالا ببرد. اگر ترامپ موفق شود دوباره کرسی ریاستجمهوری را تصاحب کند، تشدید سیاستهای آمریکا علیه ایران اجتنابناپذیر است و موضع آمریکا در قبال ایران انعطافناپذیرتر خواهد شد.
اما اگر رقیب دموکرات رئیسجمهور آمریکا شود، به نظر میرسد از فضای تنش میان ایران و آمریکا کاسته شود. جو بایدن در دومین سالگرد خروج آمریکا از برجام با انتشار یادداشتی سیاست آمریکا را اشتباه و شکست خورده دانست. شاید بخشی از محتوای این یادداشت تبلیغات انتخاباتی علیه ترامپ باشد، اما برجام یکی از دستاوردهای بایدن در مقام معاون باراک اوباما نیز است.
کاملترین تعریف استراتژی چیست؟
- بتوانند چند تعریف متفاوت از استراتژی ارائه کنند.
- با توجه به تعریفهای مختلف استراتژی، برخی از ویژگیهای نگرش استراتژیک را فهرست کنند.
- بتوانند بگویند چه اقدامهایی استراتژیک محسوب نمیشوند.
- بتوانند به صورت بسیار ابتدایی، میزان نگرش استراتژیک یک مدیر را ارزیابیکنند.
استراتژی و مدیریت استراتژیک از نخستین واژههایی هستند که هر تازه واردی به دنیای مدیریت، آنها را به هزار شکل و روایت میشنود.
اگر دانشجوی مدیریت و رشتههای وابسته باشید، به زودی متوجه میشوید که واژهی استراتژی (یا صفت استراتژیک) به سادگی، به اول و آخر بسیاری از کلمات مدیریتی اضافه میشود.
برنامه ریزی استراتژیک، مدیریت استراتژیک، استراتژی بازاریابی، انتخاب استراتژیک، منافع استراتژیک و منابع استراتژیک تنها نمونههایی از این واژهها هستند.
اگر هم مدیر یک سازمان باشید، دائماً وادار میشوید دربارهی استراتژی سازمان حرف بزنید. همچنین بارها و بارها مجبور (یا علاقمند) خواهید بود از تصمیمهای خود به عنوان تصمیمهای استراژیک دفاع کنید.
با این حال، به کار بردنِ فراوانِ واژهی استراتژی، به این معنا نیست که فعالیتها و اقدامها و تصمیمهای ما هم استراتژیک هستند.
برای اینکه درک عمیقتری از مفهوم استراتژی داشته باشیم، برخی از رایجترین تعریف های استراتژی را با هم مرور میکنیم.
هیچ یک از این تعریفها به تنهایی کامل نیستند. اما اگر آنها را در کنار هم قرار دهیم، تصویر نسبتاً خوبی از استراتژی در ذهنمان شکل خواهد گرفت.
جک ولش و استراتژی
شاید انتظار داشته باشید که تعریفها را از تعریفهای افراد آکادمیک مانند پورتر و مینتزبرگ آغاز کنیم.
اما واقعیت این است که افراد آکادمیک، بر اساس مطالعهی رفتار و تصمیمهای مدیران و طبقهبندی تجربیات آنها، نظریههای خود را استخراج میکنند.
پس شاید بد نباشد که لابهلای تعریفهای رسمی، تعریف برخی مدیران کلاسیک را هم بخوانیم و بدانیم.
جک ولش مدیر افسانهای جنرال الکتریک که کتاب آیین پیروزی او را در متمم معرفی کرده ایم و در جایی دیگر هم با توصیههای او برای شغل اولیها، آشنا شدهایم درباره استراتژی چنین میگوید:
تعریف مایکل پورتر از استراتژی
مایکل پورتر در طول سالهای مختلف، تعاریف متعددی از استراتژی ارائه کرده و دیدگاههای خود را در مورد استراتژی تعدیل یا تکمیل کرده است.
مطرحترین مقاله مایکل پورتر در مورد استراتژی، مقالهای است که استراتژی چیست (What is strategy) نام دارد. البته او بعداً بارها و بارها، به این بحث بازگشت و تعاریف تکمیلی هم ارائه کرد.
یکی از کلیدیترین جملههای پورتر در تعریف استراتژی چنین است:
چون ما بعداً به صورت دقیق و با جزئیات زیاد به سراغ مایکل پورتر خواهیم رفت، فعلاً نمیخواهیم با دقت و وسواس زیاد وارد تحلیل تعریف او شویم.
اما فعلاً به این نکته توجه داشته باشید که حرف و در تعریف فوق بسیار کلیدی است.
مایکل پورتر، ارزانتر تولید کردن را بیشتر از جنس کسب موقعیت رقابتی میداند و برای اینکه استراتژی شکل بگیرد، تاکید بسیار زیادی بر تمایز دارد.
به همین علت، با وجودی که ارزان بودن (Cost Leadership) را به عنوان یک استراتژی جنریک اعلام میکند، میبینیم که از اتوماسیون ژاپنی و شیوهی تولید ارزانقیمت در جنوب شرق آسیا، چندان استقبال نمیکند و توضیح میدهد که اتوماسیون و فنآوری دیر یا زود در اختیار دیگران نیز قرار میگیرد و نمیتواند یک مزیت رقابتی بلندمدت ایجاد کند (تقریباً بخش عمدهای از حرفهای گری همل در مورد استراتژی را هم میتوانید در همین جملات خلاصه کنید. چون او هم حاضر نیست تکنولوژی را به عنوان یک مزیت پایدار بپذیرد).
به عبارتی، حتی ارزان بودن هم از نگاه پورتر وقتی ارزشمند است که تقلیدپذیری آن دشوار باشد و به عبارتی بتوان آن را یک تمایز جدی در نظر گرفت.
بعدها خواهیم دید که پورتر دو مفهوم کلیدی در مدل ذهنی خود دارد: یکی رقابت و دیگری مزیت. سایر بحثهای او مانند مزیت رقابتی، موقعیت رقابتی، نیروهای رقابتی، زنجیره ارزش و تمایز، به نوعی به پیادهسازی و تشریح این دو مفهوم کمک میکنند.
شَرون اوستِر و استراتژی
خانم شرون اوستر (Sharon Oster) که سالهاست در دانشگاه ییل استراتژی تدریس میکند و چند سالی هم ریاست دانشکده مدیریت این دانشگاه را بر عهده داشته است، استراتژی را چیزی از جنس تصمیم گیری و انتخاب میداند:
دسترسی کامل به مجموعه درسهای استراتژی و تفکر استراتژیک برای اعضای ویژه متمم در نظر گرفته شده است.
با عضویت ویژهی متمم، علاوه بر دسترسی به این درسها، به درسهای متنوع دیگری نیز دسترسی خواهید داشت که میتوانید فهرست آنها را در اینجا ببینید:
شاید برایتان جالب باشد که بررسیهای ما نشان داده در میان دوستان متممی، کسانی که به استراتژی و تفکر استراتژیک علاقهمند بودهاند، برای مطالعهی درسهای زیر هم وقت گذاشتهاند:
دوره MBA (پیگیری منظم مجموعه درسها)
اگر با فضای متمم آشنا نیستید و دوست دارید دربارهی متمم بیشتر بدانید، میتوانید نظرات دوستان متممی را دربارهی متمم بخوانید و ببینید متمم برایتان مناسب است یا نه. این افراد کسانی هستند که برای مدت طولانی با متمم همراه بوده و آن را به خوبی میشناسند:
میتوانید بلافاصله درسِ استراتژی به زبان ساده را بخوانید. در آن درس، مهمترین نکات مقاله «استراتژی چیست» (نوشتهی پورتر) شرح داده شده است.
ترتیبی که متمم برای خواندن مطالب سری استراتژی کسب و کار به شما پیشنهاد میکند:
در سایه فشارهای سنگین امریکا صبر استراتژیک یعنی چه؟!
احمد بخشایش اردستانی در گفت و گو با دیپلماسی ایرانی پیرامون میزان موفقیت ایالات متحده آمریکا با افزایش تحریمهای به منظور درگیر کردن امنیت اقتصادی و اجتماعی کشور در سال پیش رو بر این باور است: از این مرحله به بعد یعنی در آستانه اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از برجام تمام اقداماتی که از سمت کاخ سفید علیه تهران انجام میشود، همگی عملیات روانی و برنامه ریزی در راستای بزرگ نمایی اقدامات واشنگتن است و به موازاتش محوریت فعالیت ها و تلاش ها به القای این مسئله باز می گردد که کار جمهوری اسلامی ایران تمام شده و یا در حال اتمام است. چنان که در دوره اوباما هم مصداق همین مسائل روی داد.
گفت و گو از عبدالرحمن فتح الهی، عضو تحریریه دیپلماسی ایرانی
دیپلماسی ایرانی – با آغاز سال شمسی و شیب اقدامات ضد ایرانی ایالات متحده آمریکا به نظر می رسد که واشنگتن برنامه جدی برای درگیر کردن امنیت اقتصادی و معیشتی مردم و به تبع آن تعمیمش به امنیت اجتماعی جامعه ایرانی دارد. اما به واقع در شرایط کنونی کشور و نیز کاهش جدی سرمایه اجتماعی، کاخ سفید در سالی پیش رو موفق به این مهم خواهد شد؟ دیپلماسی ایرانی برای بررسی این مسئله گفت وگویی را با احمد بخشایش اردستانی، دکترای علوم سیاسی دانشگاه "نیو ساوت ولز" استرالیا، نماینده مجلس نهم و عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس و کارشناس مسائل بین الملل و پژوهشگر حوزه امنیت ترتیب داده است که در ادامه می خوانید:
با توجه به شیب تند افزایش تحریم های ایالات متحده آمریکا در سال جاری که سال انتخابات است به نظر می رسد که شرایط برای پررنگ تر شدن فشارها به بیشترین حالت بر اقتصاد کشور و متعاقباً درگیر شدن امنیت اجتماعی مهیاست؛ ارزیابی شما در این خصوص چیست؛ آیا کاخ سفید می تواند به چنین هدفی دست پیدا کند؟
بدون شک مسئله تحریم های ایالات متحده آمریکا از سال گذشته تاکنون فشارهای جدی را بر اقتصاد و معیشت کشور وارد آورده است و نمونههای بارز آن در جامع به وفور دیده می شود. اگر چه جامعه اکنون از تورم قیمت ها در کالاهای اساسی تا خدمات و حتی بخش درمان به شدت شکایت دارد، اما هنوز به مرحله درگیر شدن امنیت اجتماعی کشیده نشده است، چون نکته بسیار مهم اینجاست که دیگر تحریمی از جانب ایالات متحده آمریکا باقی نمانده که ضد جمهوری اسلامی ایران استفاده شود. لذا از این مرحله به بعد یعنی در آستانه اولین سالگرد خروج دونالد ترامپ از برجام تمام اقداماتی که از سمت کاخ سفید علیه تهران انجام میشود، همگی عملیات روانی و برنامه ریزی در راستای بزرگ نمایی اقدامات واشنگتن است و به موازاتش محوریت فعالیت ها و تلاش ها به القای این مسئله باز می گردد که کار جمهوری اسلامی ایران تمام شده و یا در حال اتمام است. چنان که در دوره اوباما هم مصداق همین مسائل روی داد.
در این راستا شما اگر به کتاب هیلاری کلینتون با عنوان تصمیم سخت نگاه کنید می بینید که در آنجا به صراحت نویسنده عنوان داشت اگر تحریمهای دوره اوباما ضد ایران بیش از زمان خود تداوم پیدا میکرد احتمال ناکارآمدی آن وجود داشت، چرا که این تحریمها باعث تغییر رفتار در جمهوری اسلامی ایران نشد. پس می بینید که به اعتراف خود امریکایی ها تحریم ها باعث تغییر رفتار نشد چه برسد به تغییر رژیم در جمهوری اسلامی ایران. از این رو یقیناً اگر دولت حسن روحانی روی کار نمی آمد، در نهایت ایران به یک نوع همزیستی با تحریم ها و حتی راهکار مقابله با آن دست پیدا می کرد و به نقطه ای رسیده بودیم که جامعه جهانی این باور را پیدا میکرد که با تحریم نمیتواند علیه جمهوری اسلامی ایران کاری از پیش ببرد. ولی متاسفانه آقای حسن روحانی با شعار مذاکره با ایالات متحده آمریکا و مسائلی مانند کاسبان تحریم علیه برخی از مسئولین، برجام را شکل داد و اکنون هم با خروج ترامپ از برجام دوباره تنش ایران و ایالات متحده آمریکا به نقطه ابتدایی بازگشته است، نقطه ای که می توانستیم همان 6 سال پیش تمامش کنیم. پس باز هم تاکید دارم با آغاز دومین سالگرد خروج آمریکا از برجام همه اقدامات کاخ سفید جنگ روانی است.
آیا مسئله عدم تمدید معافیت های تحریمی ۸ کشور از خرید نفت ایران را نمیتوان تحریم جدید علیه ایران در نظر گرفت؟
ببینید نکته ای صبر استراتژیک چیست که نباید فراموش کرد به این واقعیت باز می گردد که از همان دوره اوباما تحریم های پولی و بانکی ایران تاکنون وجود داشته و هیچ اتفاقی در دوره برجام برای آن روی نداد. زمانی که آقای اوباما، رئیس جمهور سابق آمریکا ۴۵۰ میلیون دلار را در یک پلت با هواپیما برای ایران ارسال می کند تا بتواند جیسون رضاییان را آزاد کند نشان می دهد که مسئله سوئیفت و مبادلات بانکی برای ایران از آن زمان تا به امروز لاینحل مانده است. از آن طرف سال گذشته با خروج ترامپ از برجام و بازگشت تحریم ها، به خصوص در حوزه نفتی عملا تمام مشتریان ما با تحریم ها همراهی و یا همکاریهای خود را داشتند. یعنی کشورهای اروپایی که خرید خود را از ایران صفر کردند و برخی از مشتریان ما مانند ژاپن و کره هم چنین رویکردی داشتند. از آن طرف مشتریان عمده مانند چین و هند هم اگرچه از ایران نفت می خریدند، اما نمی توانستند پول آن را به داخل کشور انتقال دهند. پس عملاً مسئله عدم تمدید معافیت ها تحریم جدید محسوب نمی شود، اگرچه می تواند مقداری از فشارها را افزایش دهد.
اما راه حل تقابل با این جنگ روانی چیست؟
یقینا راه حل این مسئله در پاسخ متقابل جمهوری اسلامی ایران نهفته است. در این رابطه اولا ما هم باید به موازات جنگ روانی ایالات متحده آمریکا روشنگری های لازم را از جانب همه رسانهها از صدا و سیما تا مطبوعات پی بگبریم. نکته بسیار مهم تر به این مهم بازمیگردد که باید ما از مرحله جنگ روانی و جنگ نرم وارد جنگ سخت شویم. در این راستا مسئله باید به صورت جدی در دستور کار سران و مسئولین نظام قرار بگیرد. یکی از مهمترین مصداق ها به مسئله محدود شدن فعالیت ایران در تنگه هرمز بازمیگردد که باید با پاسخ قاطع تهران روبه رو شود. نکته دوم به احیای قدرت برای ایجاد موازنه قوا، نه درگیری و تنش با امریکا باز می گردد. در این راستا باید به افزایش توان هستهای دست زد. ما در طول این سال ها ثابت کردیم که توان بومی سازی قدرت هسته ای را داریم و باید گام های جدی سابق را در این مسیر برداریم تا بتوانیم شرایط خود را برای بازسازی آن توان مهیا کنیم. در این خصوص من حتی معتقدم که باید به سمت دستیابی به قدرت هستهای نظامی پیش برویم. چون اگر شما دقت کرده باشید در زمان ذوالفقار علی بوتو مردم پاکستان از تولید ناخالص داخلی و درآمد سرانه بالایی برخوردار نبودند، اما نهایتا به قدرت اتمی دست پیدا کردند که همین قدرت باعث شد آمریکایی ها با این کشور مذاکره کنند و یا در چین مشابه همین مسئله را شاهد بودیم و مهمتر از آن کره شمالی یا اسرائیل است. مهمتر از آن باید شیوه های دورن زدن تحریم ها در سال های پیشین را دوباره در دستور کار قرار داد. چون به هر حال فشارها به شدت در حال افزایش است. لذا ما باید از هر راهی برای تقابل استفاده کنیم. مضافا بر این در راستای افزایش تعاملات با همسایگان و مشتریان عمده نفتی باید کارهای جدی صورت بگیرد.
در سایه فتوای رهبری در خصوص مسئله توان هستهای نظامی می توان در این مسیر گام برداشت؟
تبعیت از فتوای رهبری برای همه بسیار هم واجب است. اما گفته من تقابل با فتوا نیست. من عنوان داشتم که حتما در حوزه عملیات روانی باید این کار انجام شود. چون من اعتقاد دارم که حداقل در حوزه مواضع کلامی باید نمایش های جدی در این خصوص مطرح شود تا بتوانیم ابزارهای خود را برای توازن قوا با آمریکا شکل دهیم. نمی توان منتظر ماند و دید که آمریکا روز به روز فشارهای خود را بر ما داشته باشد و ما در یک انفعال بی منطق قرار بگیریم. باید واکنش جدی از خود نشان دهیم.
نکته مهم دیگری که به آن اشاره داشتید مسئله دور زدن تحریمها است. آیا نمیتوان نگران افزایش فساد های ناشی از آن مانند بازگشت بابک زنجانی ها بود؟
به سوال بسیار مهمی اشاره کردید. زمانی که حسن روحانی و محمد جواد ظریف در دولت یازدهم شعار خود را مذاکره با آمریکا قرار داده بودند و مسئولین پیشین را کاسبان تحریم نامیدند، باید فکر امروز را هم می کردند. اکنون از شما می پرسم که این جمله آقای ظریف که می گوید ما در دور زدن تحریم ها دکترا داریم، به چه معناست؛ آیا غیر از این است که خود وزیر امور خارجه ای که بنیانگذار برجام است امروز اعتراف دارد که باید همان برنامه و شیوه دولت اسبق را در دور زدن تحریمها به کار بریم. پس مسئله فساد یک بهانه است و با افزایش نظارت ها می توان شرایط را برای دور زدن تحریم ها مهیا کنیم. من گفتم آمریکا برنامه جدی برای تنش و تقابل با ایران دارد، اما به نظر می رسد که هنوز تهران و به خصوص دولت هنوز هم چشم امید دارد که بتواند از طریق اروپا و مذاکراتش کاری صورت دهد. یعنی در این شرایط وخیم هم دست از برجام بی فایده نمی کشند. چون اعتراف به ناکارمدی برجام از سوی دولت، یعنی اعتراف به شکست تمامی برنامه های دولت حسن روحانی. من هنوز معنی این کلمه صبر استراتژیک را درک نمی کنم. صبر استراتژیک به چه معناست؟! از یک طرف ما به شدت متحمل شدیدترین فشارهای امریکا هستیم از آن سو خود را متعهد به برجام می دانیم. برجامی که هیچ سودی برای کشور نداشته است و نخواهد داشت. اما دولت کماکان خود را متعهد به توافق هستهای میداند. اما تا کی میتوان این شرایط را تحمل کرد؟
شما از ایران هسته ای و نیز خروج از برجام گفتید. آیا این اقدامات اروپا را هم در جبهه آمریکا قرار نمی دهد؟
به نظر شما اکنون اروپا در مسیر آمریکا قرار ندارد؟ آیا در در دورههای پیشین که اروپا و آمریکا در کنار همدیگر قرار داشتند و تحریم های شدیدی را علیه ایران اعمال کردند، وضعیت ما به همین وخامت نبود؟ پس چرا امروز نگران این مسئله هستیم؛ یک بار برای همیشه تکلیف خود را روشن کنیم. نمی توان از یک سو شاهد توهین، تحقیر و فشار آمریکا بود و از آن سو بازیهای به شدت ریاکارانه اروپا را هم تحمل کرد و دم از صبر استراتژیک زد؛ یا بدتر از آن مسئله تبادل زندانی های ایرانی و آمریکایی است که در این شرایط اساسا این مسئله بی معنا و بی مفهوم است.
آیا همین مسئله تبادل زندانیان می تواند یک پالس برای مذاکره میان تهران و واشنگتن تلقی شود؟
خیر اساساً این مسئله محلی از اعراب برای مذاکره ندارد، چراکه در این شرایط نه آمریکا به دنبال مذاکره است و نه شرایط برای تحقق این مسئله از جانب ایران وجود دارد. نکته مهم اینجاست که تهران زمانی که در یک موقعیت خطرناک و جدی قرار می گیرد می تواند برخی از اهرم ها را برای تعدیل فشار ها مورد استفاده قرار دهد. مثلاً همین خانم نازنین زاغری که جاسوسیش برای ایران مسجل است و از آن سو به شدت از جانب لندن با حساسیتهای زیادی روبه روست، می تواند محلی برای تعدیل فشارها قرار بگیرد. در این رابطه ما قبل از انقلاب میلیون ها پوند برای خرید تسلیحات مانند تانک چیفتن به انگلستان دادیم، اما تاکنون نه آن پول به ایران پس داده شده است و نه از آن طرف ما تاکنون تسلیحاتی دریافت کرده ایم. لذا می توان از طریق همین خانم جاسوس بخشی و یا تمام غرامت خود را دریافت کرد، پولی که حق مسلم کشور است.
پیرو نکاتی که به آن اشاره داشتید آیا نبود و یا حداقل کمبود سرمایه اجتماعی می تواند چالش هایی را در عملیاتی شدن نکات مد نظر ایجاد کند؟
متاسفانه اکنون جامعه دچار یک سرخوردگی از رفتار مسئولین است. زمانی که پرونده های برادر رئیس جمهور، معاون اول و رئیس سابق قوه قضائیه رها شده است، سوالات بی شماری را در ذهن مردم ایجاد میکند که چرا فشارهای ناشی از تحریمها را فقط آنها تحمل کنند و از آن سو مسئولین دم از مقاومت بزنند. اگر مسئله مقاومت است که باید همه مردم و همه جامعه به یک اندازه درگیر شوند. لذا وجود مسئله تبعیض و فساد مهمترین عامل در نابودی سرمایه اجتماعی است.
vasael.ir
وسائل ـ حجت الاسلام رنجبر گفت: حضرت امیر صبری استراتژیک در زمانه بعد از رحلت حضرت رسول داشتند و ضمن روشنگری در باب انحرافات سقیفه و سایر مسائل به تربیت نیرو و انتقال معارف حقه پرداختند. نه اینکه در سکون و سکوت خانه نشین باشند و صبری مذموم را استراتژی خود بسازند.
به گزارش وسائل، حجت الاسلام محمدعلی رنجبر به مناسبت ولادت امام علی (ع) در گفتگويی گفت: زمانه علی (ع) را باید از زبان علی (ع) شنید تا به عمق فاجعه و تحریف پروژه الهی و بعدها مشکلات فراروی حضرت پی ببریم. بهترین و کاملترین خطبهای که شرارههای دل علی (ع) را زبانه کشیده است و به هدف ما کمک میکند، خطبه شقشقیه است. این خطبه جز معتبرترین خطبهها از حیث سندی است و هیچ محقق منصفی نمیتواند در سند این خطبه شریف تشکیک کند.
مدیر مؤسسه مطالعات راهبردی رسالت ادامه داد: بسیاری در یک تصور واهی فکر میکنند که دعوا و نزاع و اختلاف بعد از رحلت حضرت رسول یک نزاع و دعوای شخصی است. حال آنکه نزاع و اختلاف حضرت امیر با کسانی که بیعت غدیر را شکستند، اختلاف شخصی نبود، بلکه آنها بدعتی را آغاز کرده بودند که انحراف از پروژه و مسیر الهی بود.
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: ممکن است کسی این سوال برایش مطرح شود که از کجا و بر اساس چه مدرکی بدانیم پروژه الهی چیست. در پاسخ باید گفت همان طور که بر اساس متون تاریخی و به جا مانده از گذشته تاریخ فی المثل میدانیم که شش قرن قبل از میلاد مسیح سقراط و ارسطو و افلاطون چه گفتهاند و چه نگاشتهاند یا اینکه کوروش هزاران سال قبل منشوری نوشته است، بر اساس متون تاریخی و مستند به قرآن الهی که کتابی غیر محرّف و الهی است، متوجه میشویم که پروژه الهی بر اساس آیات بسیاری بسط و حاکمیت قوانین، ساختارها، ارزشها و حکومت الهی در سراسر عالم است.
وی سپس گفت: خداوند اتمام و تکمیل این پروژه را در این آیه بیان فرمودهاند: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ». ای پیامبر! آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ کن و اگر نکنی رسالتش را به انجام نرساندهای و خدا تو را از گزند مردم نگاه میدارد. بی گمان، خدا گروه کافران را هدایت نمیکند. در این آیه خداوند از اتمام پروژه خودشان پرده بر میدارند که اگر انجام نشود رسالت حضرت رسول تکمیل نشده و همه زحمات بی فایده است. بر اساس نقل متواتر تاریخی این آیه در جریان غدیر خم نازل شد و خطبه غدیر خم هم که خطبهای طولانی است با نقلهای متواتر تاریخی در نزد ماست.
محمدعلی رنجبر یادآور شد: بعد از معرفی حضرت امیر به عنوان جانشین حضرت رسول و صالحترین و لایق ترین فرد برای پیشبرد اهداف اسلامی خداوند میفرماید: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلاَ تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینا». امروز کافران از زوال آئین شما مأیوس شدند. بنابراین از آنها نترسید و از مخالفت با من صبر استراتژیک چیست بترسید. امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم. پس پروژه الهی این بود؛ اتمام رسالت و تکمیل دین با مسئله امامت صالحینی چون علی (ع) و اولاد ایشان.
وی عنوان کرد: قرآن این نکته عقلایی که حکومتها باید در اختیار صالحین امت قرار گیرند را تأیید کرده و میفرماید: «أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی». آیا کسی که به سوی حق رهبری میکند سزاوارتر است مورد پیروی قرار گیرد یا کسی که راه نمینماید مگر آنکه خود هدایت شود؟ متأسفانه این پروژه الهی را عدهای از مسیر اصلی خودش منحرف کردند و چون سنت الهی بر این است که پروژههای تشریعی الهی را خود مؤمنان و بندگان پیش ببرند میفرماید: «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً». ما راه را نشان میدهیم حال شما یا شاکرید و یا کافر.
محمدعلی رنجبر سپس اظهار داشت: مجموع فرمایشات حضرت امیر (ع) در خطبه شقشقیه به عنوان یک سند روشن و بدون خدشه است که نشان میدهد برنامه ریزان و مجریان این پروژه انحرافی به دنبال هدفی رفتند که با هدف رسول اکرم (ص) که همان هدف الهی است مغایرت کامل داشت. به بیان دیگر بسیاری تصور میکنند منازعه پس از رحلت رسول اکرم (ص) بر سر این بود که یک طرف عقیده داشت فلان فرد بهتر میتواند مسیر الهی که رسول اکرم پرچم دار و راهبر او بود را ادامه دهد و طرف دیگر عقیده داشت که برای تأمین این اهداف دینی، فرد دیگر شایستهتر است و این یک مخاصمه درون دین بود. اما واقع مطلب که در کلام حضرت در این خطبه افاده و تبیین شده خیلی عمیقتر از این حرف هاست.
وی افزود: اختلاف و مخاصمه بر سر اینکه چه شخصی مجری مقاصد رسول الله (ص) باشد نبود، بلکه اختلاف بر سر این است که یک طرف به دنبال تأمین این مقاصد الهی بود و میخواست مسیر را طبق دستور خدای متعال و فرمان رسول اکرم (ص) ادامه دهد. در حالی که طرف دوم اصلاً میخواست مسیر دیگری را که تأمین کننده اهداف و مصالح شخصی و یا گروهی و قبیلهای است طی کند. البته پر واضح بود که طرف دوم نمیتوانست برای اجرای پروژه انحرافی خود از طریق یک کودتای آشکار بر علیه اسلام و قرآن و رسول الله (ص) اقدام کند. چون این حرکت در شرایط آن روز امکان پذیر نبود و لذا مجریان کودتا به حسب ظاهر در درون چهارچوب دین حرکت خود را مدیریت کرده و به تعبیر امروزی این کودتا یک کودتای کاملاً نرم و از نوع مخملی بود.
محمدعلی رنجبر در ادامه گفت: بنابراین مشکل و چالش اصلی از دیدگاه حضرت امیر (ع) دین است. اگر ایشان اظهار ناراحتی میکند و یا افسوس میخورد به خاطر دین است و اینکه با چشم خود میبینند که کل زحمات رسول اکرم (ص) و بلکه زحمات و مجاهدتهای صادقانه کل انبیا و اولیا الهی در طول تاریخ در حال هدر رفتن و متلاشی شدن است. والا ریاست، خلافت و اینکه چه کسی اول شود و چه کسی دوم، نزد ایشان از عطسه بز بی ارزش تر است، چه رسد که درباره او خطبه ایراد فرمایند. پس امروز اگر ما ناراحتی از آن افراد داشته باشیم، ناراحتی باید به خاطر اسلام باشد والا مشکل شخصی نیست و باید در چهارچوب دین و مصالح دینی این ناراحتی را اظهار نمود. ضمناً اگر امروز کسانی همان کار را با دین مان انجام دهند و بخواهند دین خدا را لوث و منحرف کنند، باید همان موضع گیری محکم را با آنها داشته باشیم ولو اینکه خودی هم باشند.
وی همچنین عنوان کرد: این یک سوال کلیدی است که انسانی که به شهادت دوست و دشمن، لیاقتهای بی نظیری در باب حکومت داری و خلافت حضرت رسول دارا بودند، چرا این گونه از صحنه دور گذاشته شدند و به اصطلاح برخی ۲۵ سال خانه نشین شدند و افرادی که به شهادت تاریخ از ضعف و خللهای متعدد برخوردارند چگونه به جای آن حضرت بر مسند زعامت و خلافت نشستند؟ آیا ایشان خسته شد و خود را کنار کشید؟ یا اینکه از نظر حضرت افرادی که خلافت را عهده دار شدند از او شایستهتر بودند و با این توصیف دیگر از طرف ایشان ضرورتی برای پیش قدمی در این راه احساس نشد؟ و یا اینکه دیگران نسبت به او موضع گیری خاصی داشته و بنابراین او را کنار گذاشتهاند؟
خطبه شقشقیه؛ افشاگر پروژه تحریف دین
محمدعلی رنجبر اضافه کرد: میتوان گفت که حضرت امیر در خطبه شقشقیه تلاش کردهاند که به همه این احتمالات مطرح شده پاسخ دهند و خود را از برخی اتهامات ناجوانمردانه تبرئه و چهره واقعی جبهه مقابل خودشان را که در صدد تحریف پروژه الهی است آشکار کنند. احتمال اول تحقیقاً منتفی است. چون ایشان حداقل مانند یک مسلمان عادی و معمولی شرعاً اجازه ندارد که نسبت به امور مسلمین بی تفاوت باشد.
وی سپس گفت: به ویژه در آن شرایط بسیار حساس و استثنایی که از یک جهت، کفار روم و بلاد فارس و یهودیان زخم خورده از اسلام ناب و … در صدد از بین بردن بنای نوپای دین اسلامی بودند و از جهت دیگر جامعه اسلامی یک صدا و هم رنگ و متحد نبودند، تعصّبات قبیلهای، شخصیتهای با نفوذ فتنه و نفاق، زعامتهای خواهان امتیازات خاص و…، وضع جامعه اسلامی آن روز را به گونهای قرار داده بود که نمیتوان تصور کرد شخصی مثل آن حضرت برود و با خیال راحت خانه نشینی را برگزیند. در حالی که صدای رسای پیامبر اکرم (ص) در وجود او طنین میافکند که «من اصبح ولم یهتّم به امور المسلمین فلیس منهم». کسی که به امور مسلمین اهمیت ندهد، مسلمان نیست. پس این احتمال فی نفسه ساقط است و به رغم اینکه امکان ندارد کسی در حق حضرت چنین فکری کند ایشان برای اتمام حجت، خود متعرض رد این احتمال میشود.
محمدعلی رنجبر ادامه داد: ایشان پس از تأکید فراوان و بیان اینکه خلیفه اول با علم به حقانیت، بلکه احقیت من در امر خلافت، جامه خلافت را بر تن پوشید و از من دریغ کرد میفرمایند: «وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَی طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ». یعنی راهی در پیش روی من نبود جز یکی از دو راه: یا پیکار و ستیز، به رغم کمبود یاور و یا صبر آن هم بر چه مصیبت بزرگ و بر چه حادثه پر خطر و ابهام برانگیزی. بر روی عبارت حضرت (ع) تأمل کنید. با این بیان آیا یک فرد با وجدان پیدا میشود که ادعا کند حضرت خود خواستهاند که کنار روند؟
وی اظهار داشت: شاهد دیگر بر عدم صحت این احتمال در فرمایش پر سوز و گداز بعدی ایشان است که میفرمایند: «فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَی هَاتَا أَحْجَی فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًی وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَی تُرَاثِی نَهْباً». راه بردباری را پیش گرفتم. چونان بردباری چشمی که خس و خاشاک در آن فرو رود و گلویی که استخوانی مجرایش را بگیرد. چرا اضطراب سر تا پایم را نگیرد و اقیانوس درونم را نشوراند؟ میدیدم حقی که به من رسیده و از آن من است به یغما میرود و از مجرای حقیقی اش منحرف میگردد. آیا کسی که خود عزلت را انتخاب کند، از صبر و سختی صحبت میکند؟ از چشمی که خار و خاشاک در او فرو رفته شکایت میکند؟ و یا از استخوانی که مجرای گلو را گرفته ناله میکند؟ ضمناً چرا از حق به یغما رفته اش یاد میکند؟ کسی که خودش کنار رفته نباید این طور سخن بگوید. لا اقل به او میگویند صبر استراتژیک چیست تو حقت را رها کردی و مطالبه حق رها شده کاری عقلانی نیست.
محمدعلی رنجبر افزود: پس وقتی میبینیم حضرت این طور سخن گفتهاند معلوم میشود به قطع و یقین که حقیقت مطلب این طور نبوده که ایشان با رضایت خود کنار رفته باشند. بلکه او را کنار گذاشتند و حق او را تصاحب کردند و به تعبیر صریح ایشان به یغما بردند. ضمناً بیانات حضرت امیر در این خطبه شریف بر بطلان احتمال دوم صحه میگذارد. یعنی احتمال اینکه حضرت رقیبان خود را شایستهتر در امر خلافت میداند. چون هر عاقلی میتواند از حضرت سوال کند اگر شما واقعاً عقیده به ارجحیت رقیبان خود داشتهاید، پس این گفتار شما، که من راهی در پیش نداشتم جز ستیز و پیکار و یا صبر و شکیبایی چه معنی دارد؟ همچنین تأسف و حسرت شما که از گفتار بعدی شما نمایان است نیز بی جا و بی مورد است.
وی سپس گفت: اما حضرت به همین مقدار از دلالت گفتههای فوق اکتفا نمیکنند، مطالبی که مستقیماً به رد و ابطال این احتمال میپردازد ایراد میفرمایند. ایشان در یک فرازی که مربوط به بر تن کردن لباس خلافت توسط خلیفه اول است صریحاً میفرمایند: «وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَی یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَی إِلَیَّ الطَّیْرُ». یعنی او خود قطعاً میدانست که موقعیت من نسبت به خلافت، موقعیت مرکز آسیاب به آسیاب است که به دور آن میگردد. سیل انبوه فضیلتهای انسانی- الهی از قلههای روح من به سوی انسانها سرازیر میشود. ارتفاعات سر به ملکوت کشیده امتیازات من بلندتر از آن است که پرندگان دور پرواز بتوانند هوای پریدن روی آن ارتفاعات را در سر بپرورانند.
محمدعلی رنجبر تأکید کرد: شخصی که موقعیت و نزدیکی خود را به مقام خلافت این طور ترسیم میکند و احقیت خود را بر اساس داشتن این سیل انبوه از فضیلتها به این نحو تثبیت و تقریر مینماید، آیا در مورد ایشان جای احتمال باقی میماند که دیگران را شایستهتر از خود بداند؟ در فرازی دیگر درباره مسئله شورای شش نفره که خلیفه دوم برای تعیین جانشین خود نصب کرد میفرمایند: «حَتَّی إِذَا مَضَی لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَی مَتَی اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّی صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَی هَذِهِ النَّظَائِرِ». تا آن گاه که این شخص دوم هم راه خود را پیش گرفت و رهسپار سرای دیگر گشت و کار انتخاب خلیفه را در اختیار جمعی گذاشت که گمان میکرد من هم یکی از آنان هستم، پناه بر خدا از چنین شورایی. من کی در برابر شخص اول شأن در استحقاق خلافت مورد تردید بودم که امروز با اعضای این شورا قرین شمرده شوم.
وی عنوان کرد: دیگر صریحتر از این چگونه باید سخن گفت که ایّها الناس والله نه من کنار رفتم و آقایان اصلاً استحقاق خلافت نداشتهاند چه رسد به اینکه از من در این امر شایستهتر باشند. پس تنها احتمالی که میماند احتمال سوم است. اینکه آقایان با علم و عمد حضرت را کنار گذاشته و به رغم وجود ایشان حق مسلم او را در خلافت تصاحب نمودند. سیر استدلالی حضرت در خطبه شقشقیه هم برای تبیین حقایق اتفاق افتاده در مسئله خلافت و جانشینی رسول اکرم (ص) و هم برای دفاع از خود در مقام رد شبهات و فرافکنیهای مطرح شده درباره آن میباشد. آنچه اهمیت این خطبه شریفه را دو چندان میکند، این است که حضرت با انتخاب شیوه نقل اتفاقات به نحو بسیار فنی و زیرکانه از طریق ذکر حواشی تمام مقاصد اصلی مورد نظر خود را انتقال داده تا مخاطبین را بدون تردید با ملاحظه این حواشی به قضاوت وادار کند.
رسالت خطبه شقشقیه، اثبات عقلی و عرفی حقانیت امام علی (ع) است
محمدعلی رنجبر خاطرنشان کرد: نکته دیگری که به نظر میرسد جز امتیازات این خطبه است این است که ایشان در مقام اثبات حق خود در امر خلافت از تکیه بر عناصری که در آن زمان و یا زمانهای بعدی میشود درباره اصل وقوع آنها و یا دلالت آنها بر حقانیت حضرت در امر خلافت تشکیک و تردید نمود پرهیز و اجتناب کرد. از قبیل واقعه غدیر خم و یا بیاناتی که رسول اکرم (ص) در طول دوران رسالت در مورد حضرت ایراد فرمودند. بلکه برعکس هیچ اشارهای به آنها نکردهاند و تنها روی حقایقی تکیه نمودند که عرف و عقل بدون نیاز به تعبد و رجوع به این تفسیر و آن تفسیر به حقانیت حضرت و عدم حقانیت رقیب تن دهند. و این رسالت و پیام واقعی خطبه شریف شقشقیه است.
وی همچنین گفت: یک مطلب میماند و آن این است که چرا این افراد یعنی رقیبان حضرت این کار را کردند و ایشان را از خلافت دور نموده و خود زمام امور حکومت را به دست میگیرند؟ آیا واقعاً با هدف الهی این حرکت را دنبال کردند؟ آیا برای حفظ اسلامی که رسول اکرم (ص) تمام وجود مبارک خود را وقف آن نمود این تدبیر را مدیریِت کردند؟ یا اینکه نیت چیز دیگری بود؟ حضرت با یک جمله که یک دنیا در او سر و راز نهفته است به این مطلب در آخر خطبه پاسخ میدهند. آنجا که میفرمایند: گویی آنان سخن خداوندی را نشنیده بودند که فرموده است ما آن سرای ابدیت را برای کسانی قرار خواهیم داد که در روی زمین برتری بر دیگران نجویند و فساد به راه نیندازند و عاقبت کارها به سود مردمی است که تقوی میورزند. آری، به خدا سوگند آنان کلام خدا را شنیده و گوش به آن فرا داده و درکش کرده بودند. ولی دنیا خود را در برابر دیدگان آنان آراست تا در جاذبه زینت و زیور دنیا خیره گشتند و خود را باختند.
محمدعلی رنجبر در پایان گفت: البته تحقیقاً مرجع ضمیر در این سخن به مارقین و ناکثین و قاسطین بر میگردد. اما اهل فن به راحتی شمولیت آن را به منحرفین ابتدای خطبه میفهمند. پس میتوان گفت که حضرت امیر صبری استراتژیک در زمانه بعد از رحلت حضرت رسول داشتند و ضمن روشنگری در باب انحرافات سقیفه و سایر مسائل به تربیت نیرو و انتقال معارف حقه پرداختند. نه اینکه در سکون و سکوت خانه نشین باشند و صبری مذموم را استراتژی خود بسازند./910/229/ح